سرویس‌های خبری
شناسه خبر : 56090
تاریخ انتشار : 6 ساعت 13 دقیقه پیش

نقاشی طبیعت بی جان با موضوع گل



گل‌ها مدت‌هاست که یکی از موضوعات اصلی در نقاشی‌های طبیعت بی‌جان بوده‌اند. هر گل نماد خاص خود را دارد. برای مثال، آن‌ها می‌توانند نمایانگر معصومیت، پاکی، عشق یا حتی غرور باشند. بااین‌حال، هر گلی در یک نقاشی لزوماً معنای عمیقی ندارد، گاهی آن‌ها فقط زیبایی طبیعت را به نمایش می‌گذارند.

به گزارش تجسمی آنلاین،نقاشی‌های طبیعت بی‌جان گل‌ها ارزش هنری قابل‌توجهی دارند. 


یکی از نمادین‌ترین نقاشی‌های طبیعت بی‌جان با گل‌ها، اثری خیره‌کننده از «یان دیویدز دِهیم»(Jan Davidsz de Heem) است. برخلاف بسیاری از نقاشی‌های گل در اوایل قرن هفدهم، این اثر انفجاری از رنگ‌های زنده است. گل‌ها چنان به نظر می‌رسند که از لبه گلدان سرریز شده‌اند و صحنه‌ای پویا و زنده ایجاد کرده‌اند. این سبک با دسته‌گل‌های محدود و منظم که اغلب در طبیعت بی‌جان‌های آن دوره دیده می‌شود، تفاوت دارد.

یکی دیگر از جزئیات شگفت‌انگیز این نقاشی، انعکاس روی گلدان است. این انعکاس، آسمان ابری را از طریق پنجره استودیو، به همراه اشیائی روی طاقچه پنجره نشان می‌دهد که عمق و واقع‌گرایی بیشتری به اثر می‌بخشد. «دِهیم»، یکی از هنرمندان برجسته عصر طلایی هلند، به دلیل طبیعت بی‌جان‌های باشکوه خود که هم زیبایی و هم پیچیدگی طبیعت را به تصویر می‌کشند، شهرت دارد.


۱. «یان دیویدز دِهیم»، گلدانی از گل‌ها

 

آمبروزیوس بوسخارت پدر»(Ambrosius Bosschaert the Elder) (۱۵۷۳–۱۶۲۱) نقاش و دلال هنری پیشگام هلندی در زمینه طبیعت بی‌جان بود. او یکی از نخستین هنرمندانی بود که نقاشی طبیعت بی‌جان با گل‌ها را به یک ژانر مستقل ارتقا داد. ترکیب‌بندی‌های او به دلیل تقارنشان شهرت دارند و هر گل با دقتی علمی ترسیم شده است. «بوسخارت» معمولاً روی قالب‌های کوچک، اغلب روی مس، کار می‌کرد و نقاشی‌هایش گاهی معانی مذهبی یا نمادین داشتند.

گل‌های رایجی که در آثار او دیده می‌شوند شامل رزها و لاله‌ها هستند، مانند نمونه‌ای که در اینجا بررسی می‌کنیم. به جزئیات دقیق گلبرگ‌ها توجه کنید که بافت لطیف آن‌ها را به تصویر می‌کشد. حتی حشره و پروانه در نقاشی با واقع‌گرایی فوق‌العاده‌ای کشیده شده‌اند که مهارت و توجه «بوسخارت» به جزئیات طبیعت را نشان می‌دهد.


۲. «آمبرسیوس بوسخارت پدر»، طبیعت بی‌جان با گل‌ها

 

«ریچل رویش»(Rachel Ruysch) (۱۶۶۴–۱۷۵۰) یکی از استثنایی‌ترین هنرمندان عصر طلایی هلند محسوب می‌شود. او به دلیل سبک منحصربه‌فرد خود شهرت بین‌المللی کسب کرد و یکی از ماهرترین نقاشان زن در تاریخ طبیعت بی‌جان به شمار می‌رود. آثار رویش به دلیل ترکیب‌بندی‌های بازیگوشانه، رنگ‌های زنده و درام باروک شناخته می‌شوند. هر گلبرگ در نقاشی‌های او با دقت فوق‌العاده‌ای ترسیم شده و ظاهری نرم و لطیف دارد.

«رویش» اغلب از پس‌زمینه‌های تیره استفاده می‌کرد، که این ویژگی در طبیعت بی‌جان‌های گل اواخر قرن هفدهم رایج بود. این پس‌زمینه‌ها باعث می‌شدند که دسته‌گل‌های پرجنب‌وجوش او جلوه‌ای درخشان‌تر پیدا کنند. انرژی پویای آثار او با ترکیب‌بندی‌های نامتقارنش بیشتر برجسته می‌شود، جایی که گل‌ها خم می‌شوند و ساقه‌های وحشی به اطراف می‌پیچند و حس حرکت و زندگی را به صحنه‌ای که ظاهراً بی‌جان است، می‌بخشند.


۳. «ریچل رویش»، گلدانی با گل‌ها

 

«ریچل رویش»(Rachel Ruysch) (۱۶۶۴–۱۷۵۰) یکی از استثنایی‌ترین هنرمندان عصر طلایی هلند محسوب می‌شود. او به دلیل سبک منحصربه‌فرد خود شهرت بین‌المللی کسب کرد و یکی از ماهرترین نقاشان زن در تاریخ طبیعت بی‌جان به شمار می‌رود. آثار رویش به دلیل ترکیب‌بندی‌های بازیگوشانه، رنگ‌های زنده و درام باروک شناخته می‌شوند. هر گلبرگ در نقاشی‌های او با دقت فوق‌العاده‌ای ترسیم شده و ظاهری نرم و لطیف دارد.

«رویش» اغلب از پس‌زمینه‌های تیره استفاده می‌کرد، که این ویژگی در طبیعت بی‌جان‌های گل اواخر قرن هفدهم رایج بود. این پس‌زمینه‌ها باعث می‌شدند که دسته‌گل‌های پرجنب‌وجوش او جلوه‌ای درخشان‌تر پیدا کنند. انرژی پویای آثار او با ترکیب‌بندی‌های نامتقارنش بیشتر برجسته می‌شود، جایی که گل‌ها خم می‌شوند و ساقه‌های وحشی به اطراف می‌پیچند و حس حرکت و زندگی را به صحنه‌ای که ظاهراً بی‌جان است، می‌بخشند.


۴. «سوفیا ال. کرونفیلد»، سه بررسی از گل‌های شقایق

 

سوفیا ال. کرونفیلد»(Sophia L. Crownfield)(۱۸۶۳–۱۹۲۹) یک هنرمند آمریکایی با پیشینه‌ای منحصربه‌فرد بود. درحالی‌که او معمولاً به‌عنوان یک نقاش طبیعت بی‌جان شناخته نمی‌شود، اما تأثیر قابل‌توجهی در دنیای هنر داشت. او در بالتیمور بزرگ شد، اما همان سال به نیویورک نقل‌مکان کرد و در انجمن دانشجویان هنر مهارت‌های خود را ارتقا داد.

اگرچه «کرونفیلد» بیشتر به‌خاطر فعالیت در طراحی شهرت دارد، اما او در همه زمینه‌ها، از طرح‌های گرافیتی ظریف گرفته تا مطالعات رنگارنگ پرجنب‌وجوش، آثار هنری خلق کرده است. او به یکی از طراحان برجسته تبدیل شد.


کلود مونه این طبیعت بی‌جان با گل‌ها را در کارگاه خود خلق کرد، با این حال، آثار تجربیات او در نقاشی‌های بیرونی در این اثر نمایان است. مونه به دلیل کاوش در تکنیک‌های مختلف شناخته شده بود و این اثر رویکرد نوآورانه او را به نمایش می‌گذارد. خطوط نقاشی نرم شده‌اند که ویژگی متمایز سبک او است، در حالی که ضربات قلم‌مو متغیر هستند: کوتاه و متراکم در گل‌ها، نقاشی‌وار در سیب‌ها و مسطح بر روی رومیزی.

هر عنصری، چه گل‌ها، چه سیب‌ها، و چه پارچه، به نظر می‌رسد که با نور و یکدیگر تعامل دارند. این تکنیک‌ها در آن زمان انقلابی بودند و به مبنای اصلی جنبش امپرسیونیسم تبدیل شدند و تغییر بزرگی در نحوه برخورد هنرمندان با رنگ، نور و ترکیب‌بندی ایجاد کردند.

آثار «مونه» ‌مظهر جنبش محبوب «امپرسیونسیم» محسوب می‌شوند. «امپرسیونیسم» ‌در حوالی ۱۸۶۰ میلادی در فضای شهری و صنعتی پاریس شکل گرفت. نقاشان امپرسیونیست همچون «مونه» بر ثبت لحظات گذرا تمرکز داشتند. این گروه از نقاشان تلاش می‌کردند تغییرات نور و رنگ در ساعات و آب و هوای مختلف را به تصویر بکشند. هدف در حقیقت به تصویر کشیدن یک لحظه مشخص بود.


۵. «کلود مونه»، طبیعت بی‌جان با گل‌ها و میوه‌ها

 

اودیلون ردون»(Odilon Redon)(۱۸۴۰–۱۹۱۶) نقاش نمادگرایی بود که به خاطر تصاویر تاریک و نگران‌کننده‌اش و موجودات عجیب و غریب از دنیای‌های فانتزی و تقریباً کابوس‌وار شناخته می‌شود. در سال‌های اولیه حرفه‌اش، قبل از دهه ۱۸۹۰، عمدتاً با زغال‌چوب و لیتوگرافی کار می‌کرد. این دوره با تصاویری مرموز و سایه‌گونه مشخص می‌شد. با این حال، پس از دهه ۱۸۹۰، ردون به استفاده از پاستل و رنگ روغن روی آورد که تأثیرات ژاپنی‌گرایی او را نشان می‌دهد. این تغییر باعث شد تا سبک او به سوی سبک بیانی‌تر و زنده‌تری حرکت کند و او اکنون به‌عنوان پیشگام سورئالیسم شناخته می‌شود.

مضمون‌های گل‌دار در سال‌های بعدی او ظاهر شدند، که احتمالاً تحت تأثیر دیدار او با یک گیاه‌شناس به نام «Armand Clavaud» در بوردو بوده است. این نقاشی، مانند سایر آثار این دوره، نشان‌دهنده علاقه جدید او به زیبایی ظریف گل‌هاست که تضادی شدید با مضامین تاریک آثار اولیه‌اش دارد.


۶. «اودیلون ردون»، گلدانی از گل‌ها

 

«گوستاو کوربه»(Gustave Courbet)(۱۸۱۹–۱۸۷۷) یکی از چهره‌های مرکزی جنبش رئالیسم در فرانسه بود. او تنها آنچه را که می‌توانست ببیند، نقاشی می‌کرد و اشکال ایده‌آل‌شده نقاشی‌های آکادمیک و رمانتیک را رد می‌کرد. آثار او راه را برای امپرسیونیسم هموار ساخت. در حالی که بیشتر آثار کوربه دارای معانی سیاسی بودند، او همچنین طبیعت بی‌جان‌های خیره‌کننده، مناظر دریا، مناظر طبیعی و نقاشی‌های برهنه نیز خلق کرده است.

دسته‌گلی از گل‌ها در گلدان نمونه‌ای کامل از مهارت او در نقاشی واقع‌گرایانه است، بدون هیچ‌گونه نمادگرایی عمیقی جز به تصویر کشیدن زیبایی طبیعی گل‌ها. ترکیب‌بندی این اثر با سادگی چشمگیر خود، تکنیک دقیق کوره‌به را به نمایش می‌گذارد که به ما این امکان را می‌دهد تا ببینیم چگونه گل‌ها به طور طبیعی در گلدان قرار گرفته‌اند و این اثر وجودی زنده به نقاشی می‌بخشد که تسلط او بر رئالیسم را نشان می‌دهد.


«فردیناند جورج والدمولر»(Ferdinand Georg Waldmüller) (۱۷۹۳–۱۸۶۳) نقاش و نویسنده برجسته اتریشی بود که به خاطر مشارکت‌هایش در دوره «بیدرمایر» شناخته می‌شود. این دوره که از ۱۸۱۵ تا ۱۸۴۸ بر هنر و فرهنگ اروپای مرکزی تأثیر گذاشت، شاهد رشد طبقه متوسط بود و هنرمندان شروع به خلق آثاری کردند که به سلیقه‌ها و حساسیت‌های آن‌ها توجه داشتند. از آثار برجسته والدمولر می‌توان به طبیعت بی‌جان‌های گل‌دار و مناظر طبیعی او اشاره کرد.

آنچه در نقاشی رزها برجسته است، ظرفت گلبرگ‌های گل رز است. رنگ صورتی زنده آن‌ها و شکل طبیعی به‌حدی واقعی است که انگار می‌توان آن‌ها را بویید. حتی گلدان، با جزئیات پیچیده‌اش، مهارت استثنایی والدمولر را به نمایش می‌گذارد. او به‌عنوان یک حامی سرسخت مشاهده طبیعی و نقاشی در فضای باز، کنوانسیون‌های آکادمیک زمان خود را به چالش کشید و هم تحسین و هم انتقاد را به همراه داشت.


۷. «گوستاو کوربه»، دسته‌گلی از گل‌ها در گلدان

 

«فرناندو بوترو»(۱۹۳۲–۲۰۲۳) به خاطر سبک منحصر به‌فرد خود که شامل اندازه‌های بزرگ و انحراف از تناسبات طبیعی است، شناخته می‌شود. این سبک باعث می‌شود تا پرتره‌ها و نقاشی‌های مردم او بلافاصله قابل شناسایی باشند. با این حال، بوترو این رویکرد منحصر به فرد را به طبیعت بی‌جان‌ها نیز تعمیم داده و آن‌ها را با تناسبات اغراق‌آمیز و رنگ‌های زنده پر کرده است. باوجود این‌که او بیشتر به خاطر این سبک خاص شناخته می‌شود، بوترو علاقه داشت به آثار مسترهای قدیمی احترام بگذارد. او در دوران جوانی خود در دهه ۱۹۵۰ در اروپا درباره این آثار مطالعه می‌کرد. طبیعت بی‌جان‌های بوترو، مانند شخصیت‌های او، با اشکال جسورانه و تفسیری بازیگوش و در عین حال محترمانه از هنر کلاسیک مشخص می‌شوند.
منبع: ایسنا 

کلید واژگان
نظرات
شما اولین نظر دهنده باشید.

نظر شما



هنرمندان









کلیه حقوق این سایت برای تجسمی آنلاین محفوظ است
با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شماره 85173
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است
Copyright © 2019 www.‎TajasomiOnline.ir‎, All rights reserved.
Powered by www.dorweb.ir