به گزارش تجسمی آنلاین، شیوتا به شکلی نامحدود به موضوعات مشترک انسانی از قبیل خانه، دوست داشتن، ترس، دلتنگی و نفرت نگاه میکند و آنها را به یوغ محدودیتی به اسم محیط گالری میکشاند تا نمایشی سحرگون به مفاهیمی انتزاعی بدهد.
شیوتا را نمیشود در یک اثرش خلاصه کرد که حتی خود آثار هم در عین مستقل بودن با نخی نامرئی به هم وابستهاند. این پیوستگی، آثار او را منحصر بفرد کرده چنانکه گویی او دارد یک اثر را برای تمام عمر تکمیل میکند. همین پیوستگی او را به تجربه آموزی در هنر معاصر واداشته است.
از نقاشی به پرفورمنسهایی تکاندهنده تا چیدمانهایی عظیم با نخهای تنیده که همواره مخاطبان را جذب آثاری کاملا متفاوت همراه با شاعرانگیهایش میکند. شاعرانگیهایی که فضای نمایش کارهایش را تئاترگون مینمایاند و مخاطبینی که با هرنوع سواد و مهارتی از کارهای او برداشتی مستقل و متناسب با فهم خود میکنند.
انتزاع در آثار او از محتوا به فرم میرسد، آثاری که گاه تلخ و تاریک برپایه موضوعاتی شخصی چون جابجایی، از دست دادن و خاطرات گذشته شخص هنرمند و گاه موضوعی عمومی چون وطن و دلتنگی ست. او فارغ از هر زبان و نژاد و عقیدهای به ابراز احساساتش از طریق نمایشی غیرمعمول، مخاطب را در فضاهایش وارد میکند. فضاهایی که گاه بدون حضور فردی یادآور حضور و زیستن است و گاه با نمایش افراد در آن، آنرا خالی از سکنه میپندارد اما چیزی که همواره در همه آثارش مشترک است حسی است که در آنها به حالت تعلیق درآمده :میانه مرگ و زندگی!
شیوتا کارهایش را اینطور توصیف میکند: من، احساساتم، لوازمم و یک آیین! توصیفی که بخوبی این مهم را نشان میدهد که آثار او تلفیق جدانشدنیای از محتوا و فرمند.
او یک مفهوم انسانی را که همهمان در آن حسی مشترک داریم به عنوان محتوا قرار میدهد و با شکلی نچندان پیچیده به نمایش در میآورد. شیوتا از استعارهها در اشیا استفادهای مناسباتی میکند تا محتوای آثارش بهتر منتقل شود. محتوایی که بقول مک لوهان همان رسانهاش است. زمانی با پرفورمنس و حالا با چیدمانهای غولآسا.
او از مفاهیم شی میسازد و شیها را با فرکانسهایی که اینجا باز هم شی هستند (نخهای تنیده که گاه خانه عنکبوت و گاه بهپیلهای میماند) در راستای مسیری به سمت یک نقطه واحد میرساند. او بدنبال رساندن مخاطبش به یک خیال بینابینی است.
او از مفاهیمی عام، مختصاتی شخصی میآفریند و با عناوینی ساده، به بازنگری تعاریف میپردازد. تعاریفی که هریک از یک گذشته (خاطره، تاریخ، فرهنگ) ارجاعی میدهند به یک آینده که همان سرنوشتی واحد است.