تجسمی آنلاین:شروینکندری: نمایشگاه انفرادی نقاشی مرجان عسگری با نقمی به سه زمان گذشته، حال و آینده مخاطب را در بُعدی آشنا قرار میدهد.
مخاطب به هنگام ورود در نمایشگاه ژست با فضایی خودمانی مواجه میشود که ذهن و ناخودآگاهش را به سمت گذشتهایی دور میکشاند. گذشتهایی که در آلبوم های عکس خانوادگی وجود دارد و از دو منظر بیانگر اصالت و نوستالژی است.
نوستالژی که با خاطره بازی همراه میشود و تا جایی پیش میرود که شاید ساعتها افراد مشغول به گپ و گفت و یاد خاطرات در مورد آنچه در قاب تصویر رخ دادهاست باشند و این پیش آمدی موثر بود که در نمایشگاه انفرادی مرجان عسگری نقش بسزایی داشت.
نقش آفرینی در نگاه به آثار عسکری تا جایی پیش می زود که مخاطبان با توقف طولانی در مقابل هر اثر به خاطره بازی با آنچه که در تابلو وجود دارد مواجه و سعی در مفاهمه آن حس با دیگر بازدیدکنندگان دارد .
صحبتهایی که از یادش بخیر شروع میشد و به اتفاقات بصری شکل گرفته در اثر ختم میشد. میتوان گفت که هنرمند به خوبی آنچهکه در ذهن میپرورانده را با مخاطب آثار خود به اشتراک گذاشتهاست. در پی این اشتراک گذاری ابعاد متعدد معنایی و مفهومی دیگری از مجموعه ژست برون ریزی میکند و تا جایی پیش میرود که ذهن ها به سمت و سویی دیگر خواهد رفت و مبحث روانشناسی هنر به میان میآید.
شاید مخاطب با خود بگوید که روانشناسی هنر صرفا پرداخت به جنبه های بصری است، اما با توجه به گفته "رودولف آرنهایم " در خصوص روانشناسی هنر و تاثیر آن بر عکاسی و نقاشی، دو مبحث مجزا از هم به میان میآید. مخاطب در نظر میگیرد که آثار حاضر در نمایشگاه ژست از روی عکسهای خانوادگی کار شده است و باید در نظر داشت که عکسها پویایی کمتری نسبت به نقاشی دارند و بیشتر محیط محور هستند.
در این بخش درایت هنرمند بودهاست که یک تلفیق نمایی بین عکاسی و نقاشی پیش گرفتهاست. از این رو آثار منحصر به فرد شدهاند و از محیط محوری و درک ماهیت واقعی سوژه خارج شدهاند. وقتی آثار در قالب نقاشی قرار میگیرند تاحدودی از واقعیت خارج میشوند و جنبه رمزآلودی به خود میگیرد که نقاشیهای حاضر در نمایشگاه ژست پیرو این رویکرد هستند. از طرفی دیگر شخص را به تفکری عمیق فرو میبرد که علاوه بر جنبه تاریخی و روایتی آثار به مبحث اجرایی و فضای اکسپرسیونیستی نهفته در دل آثار نیز پی میبرد.
"در استیتمنت نمایشگاه به قلم فواد نجمالدین آمدهاست: عکسها لحظههای یخ زده زیسته انسانها هستند. لحظههایی که همزمان بر جریده زمان ثبت و ماندگار میشوند و هم به تعبیری محکومند به فنا و زوال. پس در هر عکس دو گواه است: یکی گواه اینکه این لحظه در دمی وجود داشته و دیگر آنکه میگوید این لحظه قطعاً دیگر وجود ندارد. جدالی میان دیرش ابدی و دیرش صفر. اینجاست که در پس پیکرههای پنجاه و شصت و هفتاد سالهای که محتملا دیگر نشانی از آنها نتوان یافت. آسمان و زمین و ابر و فضایی که میزبان این لحظهها بودند، میگویند: من همچنان هستم... پایدار میمانم تا امتداد این لحظه را گواهی دهم. من، ماندگارم. هر قدر که متن تصویر از میان رفتنیست فضا باقیست. میماند و گواهی میدهد. پروژه حاضر بر اثر فضا بر متن و بازسازی آن در گذار زمان تمرکز یافته است. عکسها بخشهایی از تجربه زیسته افراد و خانوادههاست و همین کارکرد یادمانی پیکرههاست. علت وجودی عکسها را تعریف میکند. اینک اما پس از نیم قرن، این امتداد و دیرش حاشیه است که بر اثر غلبه یافته و بانگ بلند خود را به گوش میرساند بانگ ماندگاری... دیرش آسمان و ابر و حاشیه... دیرش فضا. "
با توجه به آنچه در استیتمنت آمدهاست مخاطب به درک عمیقی از زندگی و تاریخ گذشته خواهد رسید و این سیر حرکت از گذشته تا به امروز، در حال و آیندهی فرد نقش بسزایی دارد. همانطور که پیشتر نیز به آن اشاره شد فضایی نوستالژی که هنرمند با استفاده از ابزار و و رنگ آکرلیک روی بوم سعی در ایجاد یک توهم بازنمایی از آنچه که تاریخی و یا جغرافیای مناطقی خاص محسوب میشود، داشته است.
در بخشهایی از آثار بیننده متوجه یک گلیز رنگی و گاهی هم آمیزی رنگ سبز و آبی به صورت ضرب قلم های مشخص و گاهی درهم تنیده میشود که هم میتواند نمایانگر قدمت عکسها باشد که به تصویر در آمدهاند و هم گاهی از یاد رفتگی نام میگیرند. از یاد رفتگیهایی که نشات گرفته از خاطرات تلخ و شیرین ادوار گذشته است و مخاطب به هنگام مواجه با آثار بهخوبی با آنها همزاد پنداری میکند.
همزاد پنداری که با آکرولیک و آب از صداقت و پاکی موجود در آن دوران پردهبرداری میکند و یک دلتنگی ناخواسته ولی خاطره انگیز با خود بههمراه دارد.
نمایشگاه انفرادی نقاشیهای مرجان عسگری با عنوان ژست از تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۳ تا تاریخ ۵ شهریور ۱۴۰۳ در گالری ویستا به آدرس: تهران، خیابان مطهری، خیابان میرعماد، کوچه دوازدهم، پلاک ۱۱ برگزار است.