سرویس‌های خبری
شناسه خبر : 47690
تاریخ انتشار : 1403/03/27 07:46

پروانه اعتمادی هنرمندی که صراحت نگاه خود را فدای دیدگاهِ تماشاگر نکرده



صبح روز پنجم اسفندماه 1326 در یکی از روزهای برفی تهران به دنیا آمد. نامش را پروانه گذاشتند و فرزند دوم خانواده‌ای شد با ساختارهای سنتیِ زمانه‌اش. به‌قول خودش، کودکی بی‌قرار بود و اغلب دل‌تنگِ چیزی غریب؛ شاید چیزی میان قصه‌ها یا لابه‌لای آواز‌های کولی‌های کوچه‌گرد.

به گزارش تجسمی آنلاین، خانواده‌اش با هنر میانه‌‌ای جدی نداشتند و به‌همین‌سبب کشش پروانه به‌سمت نقاشی در سال‌های کودکی‌، نه مشوقی داشت و نه مورد تنبیه قرار می‌گرفت. سال‌های کودکی‌ را به‌واسطه‌ی ریاست پدرش در بیمارستان شوکت‌الملک، در بیرجند گذراند اما برای تحصیل در مدرسه از شش‌سالگی‌اش به تهران بازگشتند. در آن دوران فضای راکد و کسالت‌‌بار مدرسه را با شوق بی‌اندازه‌اش به نقاشی و ادبیات جبران می‌کرد.  

علاقه‌اش به نوشتن و ادبیات موجب شد تا برای مدتی در دبیرستانِ محل تحصیلش یکی از شاگردان جلال آل‌احمد باشد. به‌واسطه‌ی همان کلاس‌ها، آل‌احمد به استعداد نقاشی‌اش پی برد و او را به بهمن محصص معرفی کرد. محصص الفبایی را در کار هنری پروانه اعتمادی شکل داد که در بسیاری از آثارش هم‌چنان مشهود‌ است. اعتمادی در این مسیر رفته‌رفته ماهیت هنری خودش را به‌عنوان یک نقاش پیدا کرد. با شناخت عمیق‌تر از هنر باستانیِ جهان و آشنایی با آثار و نگاه هنری نقاشان نوگرا و معاصر، دیدِ گسترده‌تری به کارش پیدا کرد.  

زمانی که در سال ۱۳۴۶ به‌عنوان دانشجو وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبا شد، خیلی زود فهمید چیزی که در هنر به‌دنبالش است را در میان دیوارهای سیمانی کارگاه‌های نقاشی آن‌جا نمی‌یابد. بنابراین جست‌وجوگری‌اش را در مسیر دیگری ادامه داد. در همان‌سال‌ها تنها زنی بود که به‌ عضویت تالار قندریز درآمد. نگاه هنرمندان نقاش در آن دورانِ تالار قندریز، کاملاً از دیدی انتزاعی تبعیت می‌کرد. بنابراین پروانه اعتمادی هم کار جدی خود به‌عنوان نقاش را با سبک تجریدی آغاز کرد؛ دورانی که دست و نگاهش با دیدگاه انتزاعی در کارهایش قوی‌تر شد و اولین نمایشگاه انفرادی‌ آثارش را  نیز در سال ۱۳۴۸ برگزار کرد.  

اعتمادی تا مدت‌ها پابه‌پای هنرمندان انتزاعی دیگر در قندریز پیش رفت ولی تمایلش به تجربه‌گری در نقاشی فیگوراتیو او را از ادامه‌ی این همراهی بازداشت. بنابراین پس از حضور پررنگش به‌عنوان هنرمندی انتزاعی در قندریز، به خلق آثاری با تلفیقی از هنر انتزاعی و هنر فیگوراتیو روی آورد. خود او در این‌باره می‌گوید:

«از نظر من نقاشی آبستره و فیگوراتیو تفاوت چندانی با هم ندارند. اگر بیننده سوژه را می‌بیند و تعقیب می‌کند، نقاش در ابتدا سوژه را می‌شکافد و آن را تجزیه می‌کند. سپس و در درجه‌ی دوم است که فیگور برایش مطرح می‌شود.» 

پروانه اعتمادی هنرمندی صریح و بی‌پرواست. احساسات درونی‌اش در آن‌چه او بر بوم خلق می‌کند، نقشی پررنگ دارد. کسی که هیچ‌گاه خود را متعلق‌ به گروه یا جنبشی از هنرمندان ندانسته و مسیر شخصی‌اش را در هنر پیش برده است. گل‌های نرگس داخل گلدان‌های شیشه‌ای، سیب‌های قرمز، پارچه‌های ترمه‌ی درخشان و انارهای گوشه‌وکنار قاب‌هایش بارهاوبارها تکرار شده‌اند اما در بند کلیشه‌ها نمانده‌اند. پارچه‌ی ترمه در کارهایش به‌معنی بازتولید نگاهی اورینتالیستی یا یادآوری خاطراتی قومی و بومی نیست، بلکه صرفاً پارچه‌ای است که بخشی از خاطرات شخصی‌اش را شکل داده‌ و به اثرش راه پیدا کرده‌ است.

خودش می‌گوید بعضی از آثارش اساساً آن‌قدر خصوصی‌اند که فقط می‌توانند برای برخی از آشنایانِ بسیار نزدیکش به‌نمایش درآیند. همین نشان می‌دهد که پروانه اعتمادی صراحت نگاه خود را فدای دیدگاهِ تماشاگران آثارش نکرده و همواره در مسیر منحصربه‌فردش پیش رفته است.  

اعتمادی از زمان خلق آثار انتزاعی، فیگوراتیو و طبیعت بی‌جان و بعدتر در کلاژهایش، با ابزارهای متفاوتی مانند مدادرنگی، مدادشمعی و بُرش‌هایی از نقاشی‌های خود کار کرده است. آثار او در بازنمایی ردیف گلدان‌های کنار یکدیگر، پیت‌های حلبی از شکل و ریخت افتاده، پارچه‌های رنگینِ در رقص و ... خلاصه نمی‌شوند. سرِ گوسفندی بی‌جان بر پارچه‌ای درخشان و ماهی‌ای که روی کاغذهای روزنامه‌ یا کنار برگ‌های سبز گیاهی قرار گرفته‌اند، چیدمان‌های ذهنی دیگری از هنرمند به‌شمار می‌آیند که اشاره‌ای هم به نامتجانس بودن این عناصر در کنار یکدیگر دارند.  

اعتمادی به‌عنوان هنرمندی تجربه‌گرا، در طول دهه‌های متفاوت فعالیت هنری‌اش و به‌تناسب حال‌وهوای شخصی‌اش مسیر کاری خود را انتخاب کرده است. یکی از اقدامات او در طول این سال‌ها تربیت افرادی بوده است که نگاه متفاوتی را به دنیای هنر تجسمی اضافه کرده‌اند. او در این مسیر شیوه‌ی تدریس منحصربه‌فرد خود را پیش گرفته و به‌جای تدریس صرف نقاشی به شاگردانش، بینش آن‌ها را تقویت کرده است.  

اعتمادی به‌قول خودش در مستندِ «پروانه»ی بهمن کیارستمی، پروانه است نه شاپرک. پروانه پیش می‌رود برای سوختن و کنش داشتن. همان چیزی که این سال‌ها کم‌وبیش از سبک زندگی و کاری‌ او می‌دانیم؛ همراه شدن با هنر معاصر زمانه‌اش و در قید‌وبند سبک‌های قدیمی نماندن. بدون شک پروانه اعتمادی یکی از برجسته‌ترین نقاشان نسل دوم نقاشان نوگرای ایرانی است که زیستِ فردی و کاریِ او با صراحت و بی‌پرده بودن گره خورده است.

نظرات
شما اولین نظر دهنده باشید.

نظر شما






کلیه حقوق این سایت برای تجسمی آنلاین محفوظ است
با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شماره 85173
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است
Copyright © 2019 www.‎TajasomiOnline.ir‎, All rights reserved.
Powered by www.dorweb.ir