سرویس‌های خبری
شناسه خبر : 42413
تاریخ انتشار : 1402/10/27 18:22
گفتگوی تجسمی آنلاین با آرمان یعقوب‌پور به بهانه‌ی نمایشگاه اخیر او در گالری آرتیبیشن؛

بیشتر دنباله روی ناتورالیسم هستم



به گفته خودش در آثارش هم به دنبال ادبیات نچرالیسم که یکی از جریان‌های ادبی مهم در قرن نوزدهم به شمار می رود، است و هم جریان ادبی پوزیتیویسمی آگوست کُنت را دنبال می کند.

تجسمی آنلاین: شروین کندری: آرمان یعقوب پور بر این باور است که باید بحث کار هنری از تعریف هنر جدا شود. یعقوب پور تاکید می کند که به طور قطع نمی‌توان گفت که دنبال کدام یک از این دو دیدگاه (نچرالیسم- پوزیتیویسم) هستم، به هر حال حین کار این اتفاق‌ها پیش خواهد آمد. اگرچه به نحوی بیان ناتورالیسم در کار وجود دارد و منظره نگار هستم، ولی فقط نشان دادن منظره برای من اهمیت ندارد.

آرمان یعقوب‌پور متولد ۱۳۴۹ در بروجرد استان لرستان است. وی دارای لیسانس  از دانشگاه هنر تهران و فوق لیسانس نقاشی و دکتری پژوهش هنر از دانشگاه تربیت مدرس تهران است. اوشرکت در بیش از ۵۰ نمایشگاه انفرادی و گروهی را در کارنامه هنری خود دارد و همچنین عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد، عضو پیوسته انجمن نقاشان ایران است.

آرمان+یعقوب+پور

**چگونه آرمان یعقوب پور به هنر طبیعتگرایی، ناتورالیسم روی آورده است؟

ماجرا به این شکل نبود که از پیش تعیین شده باشد و من از قبل تصمیم بر این داشته باشم که یک نقاش طبیعت‌گرا باشم یا بر این فکر باشم که طبیعت بیجان و یا آبستره کار کنم. طبیعت‌گرایی موجود در آثارم بیشتر ریشه در کودکی من دارد، جایی که در آنجا متولد شدم و رشد پیدا کردم. در بروجرد بدنیا آمدم و با توجه به اینکه در شهرهای کوچک‌تر فاصله با طبیعت کمتر و خیلی نزدیک تر است، به مراتب فاصله خانه کودکی من تا طبیعت شاید ۲۰ دقیقه بیشتر نبود. همین عامل باعث شد که من خیلی علاقه‌مند به طبیعت شوم و می‌توان گفت عمده‌ترین دلیل من برای نقاش طبیعت‌گرا بودن به حساب می‌آید.

آرمان+یعقوب+پور

** المان های موجود در طبیعت مثل درخت را چطور در آثارتان تعریف می‌کنید، آیا بیانگر یک تعادل در نظام طبیعت به شمار می‌روند؟

از دوره دانشجویی که شروع به کار و نقاشی از طبیعت کردم مثل یک نقاش امپرسیونیست هر چیزی که در طبیعت بود را به تصویر می‌کشیدم. به تدریج فضای کاری‌ام به سمت خلاصه کردن و حذف جزئیات رفت و این خلاصگی از لحاظ فرم، رنگ و فضا تا جایی پیش رفت که موضوعات خود را برای نقاشی انتخاب می‌کردم. برای مثال سعی بر این داشتم تا آنچه‌که در طبیعت برای من مهمتر است‌که می‌توانست درخت باشد یا یک تخته سنگ، آن را انتخاب‌کنم و بقیه اِلمان‌ها را حذف کنم. این رویکرد اجرایی سبب ایجاد یک خلاصه‌گویی در کار شد و همچنین باعث شد تا سوژه مورد نظرم  را انتخاب کنم. کم‌کم به سمت فضایی گرایش پیدا کردم که احساس می‌کردم مردم به آن کم توجه‌تر هستند. در طبیعت اکثر مردم یک نمای کلی و عمومی از آن را می‌پسندند، ولی من رفته‌رفته به سمتی روی آوردم که یک لکه ابر در آسمان هم می‌توانست همه‌ی آن چیزی که من می‌خواستم بگویم را بازگو کند، حتی یک زمین کشاورزی یا تک درختی می‌توانست سوژه اصلی آثار من باشد که به زبان ساده‌تر که پیشتر به آن اشاره کردم پدید آورنده خلاصه‌انگاری در آثارم بودند.

** با توجه به اینکه آرمان یعقوب پور و منظره‌هایش دو مبحث جدا نشدنی از هم هستند، آیا منظره های شما صرفا به نمایش یک واقعیت عینی بسنده می‌کند یا بیانگر مسائل زیر پوست جامعه هستند؟

ممکن است که باشد، اما چیزی نیست که از قبل برای آن برنامه‌ریزی کرده باشم. مثلا با اجرای یک منظره به صورت پنهان در پشت پرده صحبت از مسئله‌ایی خاص کرده‌باشم. قطعا این طور نیست، کار که تمام می‌شود این امکان وجود دارد که حاصل آن چنین چیزی باشد. در مجموعه آثارم، کارهایی داشتم که حاصل تاثیرگذاری یک اتفاق درجامعه بوده‌است و با قصد و نیت خاصی به کشیدن آن منظره پرداخته‌ام. شاید ۱۰ درصد از کارهایم به این سمت رفته‌باشد. در اکثر آثارم در ذهنم فضا سازی از منظره‌ایی که از قبل دیده باشم می‌کنم یا عکسی که از منظره‌ایی گرفته باشم یا اتود می‌زنم و بعد شروع به اجرای کار می‌کنم و کار که تمام شد از دل آن کار یک معنایی بیرون خواهد آمد. اینجا است که هرمخاطب از دیدگاه خودش برداشت و معنایی متفاوت از اثر دارد.

آرمان+یعقوب+پور

** در بخشی از کتاب آثارتان در نمایشگاه به بیان خودتان آمده‌است‌که معنا را مخاطب می‌سازد، مخاطبی که فلسفه خوانده است، معنای متفاوت از آثار خواهد یافت و من نیز در آثار تلاش میکنم آنچه که مطالعه کرده ام، در کار نمود بیابد. شاید هنگام نقاشی به این فکر نکنم که هنر چیست و زیبایی چیست، ولی نتیجه کار مرا به این مفاهیم می کشاند. منظور شما آیا فلسفه زیرساختی است یا موجودیت هنر را مبنا قرار می دهید و هنگام کار کردن اگر به هنر فکر نمی‌کنید، به چه چیزی فکر می‌کنید؟

باید بحث کار هنری از تعریف هنر جدا شود. زمانی هست که قصد بر انجام تعریف هنر داریم که بی‌نهایت تعریف برای آن وجود دارد و بسیار متناقض از هم هستند. یکی زیبایی را می‌بیند و دیگری اخلاق، در واقع هرکدام از فیلسوف‌ها راجع به آن نظر داده‌اند. اما زمانی وجود دارد که کار از فعل هنری صحبت می‌کند و تعریف آن خیلی خطرساز نیست. یعنی شما می‌توانید از رنگ، مداد و فرم که نقاش در سطح دو بعدی استفاده کرده صحبت کنید. مثلا این تعریف نقاشی است و مشکلی ایجاد نمی‌کند. ولی وقتی هنر مورد بحث و تعریف کردن قرار می‌گیرد، قطعا مواجهه با مشکلات در پی آن خواهدبود هر فرد از جهت و سمت خود به آن نگاه می‌کند. 

وقتی دست به قلم می‌شوم و شروع به نقاشی کردن می‌کنم هیچ وقت به این فکر نمی‌کنم که هنر چیست و زیبایی چیست؟ اصلا ذهنم در این فضا نیست. بیشتر ذهنم در گیر کار هست، ولی وقتی کار به اتمام می‌رسد و از عقب‌تر به آن می‌نگرم یک سری معانی درآن پیدا می‌کنم.در آن زمان است که اگر آشنایی بامسائل فلسفه داشته باشم نگاه متفاوتی خواهم داشت باشخصی که آشنایی با فضا و مسائل دیگر مثل جامعه‌شناسی و روان‌شناسی دارد. منظور من این است که هر فردی بر اساس تخصصی که دارد می‌تواند تعاریف و معانی متفاوتی از دل کار بیرون بکشد. 

آرمان+یعقوب+پور

** اگر قرار باشد کمی جزئی تر در مورد خلق آثار در نمایشگاه بهار، تابستان، پاییز، زمستان و... بهار برای مخاطبان خود صحبت کنید، به چه مبحثی می پردازید؟

این نمایشگاه در ابتدا یک بهانه بود، در واقع قرار بر این بود که رونمایی کتاب در اینجا صورت بگیرد. کتاب " ساده زیباست " یک سال قبل شروع به جمع آوری و نوشتن آن شد که آقای حسین گنجی زحمت آن را می‌کشیدند و قرار بود تقریبا در پاییز منتشر شود. منتهی مشکلات خاصی این بین پیش آمد که یک مقدار زمان بر شد. مسئولین حاضر در گالری آرتیبیشن ، آقای ارشاد علی عسگری که کیوریتور نمایشگاه بود در تابستان با من صحبت کردند  و پیشنهاد دادند که در کنار رونمایی از کتاب بد نیست یک نمایشگاه از مجموعه آثار شما هم داشته باشیم. در ادامه برای پرداخت به ایده‌ اولیه شان به من گفتند که شما فیلم بهار، تابستان، پاییز، زمستان اثر کیم کیدوک را دیده‌اید؟ و در جواب پاسخ دادم حدودا ۱۷ الی ۱۸ سال پیش دیدم. از من پرسیدند که چه چیز این فیلم برای شما جالب بود؟ در جواب گفتم درواقع فضای طبیعت‌گرایی موجود در این فیلم برایم حائز اهمیت بود. ایشان پیشنهاد دادند که موضوع چهار فصل را انتخاب و برای این نمایشگاه کار کنم. ایده‌ی بدی نبود و به این نتیجه رسیدیم که بجای اینکه چهارفصل از مناظر مختلف کار کنم، یک جا را در نظر بگیرم که این یک جا در چهار فصل مختلف نمایش داده شود. منتهی زمانی این مسئله را با من مطرح کردند که تابستان بود و ۴ ماه بعد اگر مشکل مجوز برای کتاب پیش نمی آمد رونمایی کتاب را پیش رویمان داشتیم. در نتیجه فرصت نمی‌شد که عکس برداری ها صورت گیرد و تصمیم گرفتم کار را ذهنی پیش ببرم. یک موقعیت را از نظر موقعیت مکانی در ذهنم ساختم و شروع به اتود زدن و سپس اجرا کردم. در نهایت با توجه به فضای گالری آرتیبیشن چند تا اثر در قطع متفاوت نسبت به قطع های قبلی اجرا کردم.

** آیا از طبیعت زادگاهتان تاثیر گرفته اید یا این تاثیر پذیری ها مختص به جا و یا کشور خاصی نیست؟

مطمئنا در هر فضایی که قرار بگیرم چه شناخته شده و چه ناشناخته متاثر از آن خواهم بود و بر آثارم تاثیر خواهد گذاشت. جالب اینجاست که بدانید با اینکه متولد بروجرد هستم و راجع به طبیعت آن گفتم، اما ۲۰ سال است‌که در نیشابور کار و فعالیت می‌کنم و آنقدر که به عنوان یک نقاش تحت تاثیر  طبیعت نیشابور هستم، شاید تحت تاثیر بروجرد نباشم. یکی از دلایل مهم آن این است که هر هفته با قطار به نیشابور سفر دارم و از پنجره به بیرون و طبیعت موجود در راه نگاه می‌کنم. این‌ها در ذهن من نقش بسته و در آثارم نمود پیدا می‌کند.

آرمان+یعقوب+پور
 

 

** فضای مینی مالیستی موجود در آثارتان را چگونه تعریف می کنید؟

این به شخصیت افراد بر می‌گردد که روحیات متفاوتی دارند و سبک زندگی آنها و فضایی که در آن رشد کرده‌اند، همه‌ی این موارد به سمت و سو و جهتی که دنبال می‌کنند تاثیر می‌گذارد. وقتی همه‌ی این‌ها را کنار هم بگذاریم به یک سادگی می‌رسیم که این سادگی در نوشته‌هایم، سبک زندگیم و حتی نقاشی‌هایم وجود دارد. خود این عامل باعث می‌شود که یک نگاه گزینش‌گر به طبیعت داشته باشم  و بخش‌هایی از آن را انتخاب کنم. در مقابل من هنرمندانی هستند که این نوع نگاه  را ندارند و کارهای خوبی هم می‌کشند. یک فضایی کاملا متفاوت، هر المانی که می‌بینند را کامل به تصویر می‌کشند و کارهای خوبی هم دارند، ولی این جزئی نگری نشانگر سبک و نوع نگاه متفاوت آن‌ها به زندگی است. در واقع دو مسیر است که به موازات هم پیش می‌روند.

آرمان+یعقوب+پور

** ادبیات نچرالیسم یکی از جریان‌های ادبی مهم در قرن نوزدهم بود که نخست در اروپا و آمریکا شکل گرفت. این جریان ادبی از نظر فلسفی به پوزیتیویسم آگوست کُنت بازمی‌گردد. آیا شما به دنبال القای «تجربه حسّی» خود به بیننده هستید و یا به فراتر از این به دنبال همزاد پنداری هستید؟

شاید هردو را در برگیرد، به طور قطع نمی‌توان گفت که دنبال کدام یک از این دو دیدگاه هستم، به هر حال حین کار این اتفاق‌ها پیش خواهد آمد. اگرچه به نحوی بیان ناتورالیسم در کار وجود دارد و منظره نگار هستم، ولی فقط نشان دادن منظره برای من اهمیت ندارد. از این رو مخاطبان آثارم که کارهایم را دنبال می‌کنند چیزهایی فراتر از یک منظره در آن پیدا می‌کنند. یک معنایی در آن می‌بینند که از آن معنای ناتورالیست دور می‌شود و امکان این هست که یک بارقانه‌ی رمانتیکی در آن دیده‌شود. بعضی مواقع مثل سوالی که پرسیدید المان درخت در آثار من چه مفهومی دارد؟ دنبال پیداکردن معانی فراتر از یک چیز عینی در کار هستم و به همین دلیل گاهی از فضای ناتورالیسم دور می‌شوم.

** کنت بر این باور بود که جبری تاریخی بشریت را به سمتی خواهد برد که نگرشِ دینی و فلسفی از بین رفته و تنها شکل از اندیشه  باقی می‌ماند. آرمان یعقوب‌پور در آثار خود به دنبال اندیشه گرایی است و یا با داده‌هایی که ارائه می کند به دنبال معرفی شواهد تجربی از راه حس‌های تجربه شده خود است؟

معتقد بر این هستم که هر اثر حتی آن اثر که ناتورالیست عین به عین است و می‌توان به آن فتورئالیست هم گفت یا اصلا یک عکس را در نظر بگیرید، اگر این عکس در جایی ارائه شود، می‌توان از دل آن معنا پیداکرد. اعتقادی به این مسئله ندارم که یک سری از کارها می‌تواند فقط نمایشگر یک نگاه عینی باشد و بعضی از آثار می‌تواند معنا را بسازد. البته این مورد را قبول دارم که آثار در تعریف معنایی از درجه بالاتر و پایین‌تر برخوردار هستند که یک کار بیشتر بیانگر معنا است و در یک اثر بیشتر به جنبه عینی آن پرداخته شده است. 

برای من اولین چیزی که در کار مهم قلمداد می‌شود زیبایی شناسی اثر است و بعد به معنا دهی اثر توجه دارم و در نهایت کار که به اتمام می‌رسد مخاطب متوجه این دو دیدگاه و عملکرد آن‌ها باهم می‌شود. یعنی می‌گوید چه کار زیبایی و من این احساس را نسبت به این اثر داشتم. در همین نمایشگاه مخاطبان راجع به آثارم صحبت‌های بسیاری می‌کردند که اصلا در ذهن من نبود و چیزهای جالبی در ذهن های آن‌ها شکل گرفته بود.

آرمان+یعقوب+پور

**  فضای خالی در آثار شما و خلق یک المان در این فضای خالی مانند گزاره‌ای است که به دنبال القای مفهومی به مخاطب است آیا این گزاره از جنسِ گزاره آگاهی بخش است؟

می‌تواند اینطور باشد، مثلا وقتی یک ابر یا یک درخت را در کارم می‌گذارم می‌تواند معنایی در پشت آن نهفته باشد و برای مخاطب معنای یک نشانه را بگیرد. برای خودم بارها پیش آمده‌است که یک المان بیانگر معنایی متفاوت باشد. مثلا تعدد ابرها در یک اثر در ظاهر می‌تواند سخن از بارش باران و یا نباریدن به میان آورد، از طرفی دیگر می‌تواند بیانگر خیال و آرزو باشد یا مسئله‌ایی که در حال گذر است. این مورد بستگی به شرایط مختلف و فضای ذهنی مخاطب دارد که می‌تواند معنایی خاص خود را پیداکند.

نظرات
شما اولین نظر دهنده باشید.

نظر شما






کلیه حقوق این سایت برای تجسمی آنلاین محفوظ است
با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شماره 85173
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است
Copyright © 2019 www.‎TajasomiOnline.ir‎, All rights reserved.
Powered by www.dorweb.ir