شروینکندری: مهدی حسینی در گفت و گو با تجسمی آنلاین نیت هنر را ارتقاء سطح اندیشه و فکر مخاطب در یک فضای متعالی بر می شمرد و بر این باور است که گرایش به فضای خالی ، خلوت، تهی و سطح های گسترده در عین ایجاد طوفان فکری برای مخاطب او را در یک ظرف تفکر برانگیز و متعامل قرارمی دهد.
مهدی حسینی متولد سال ۱۳۲۲در کاشان است . او تحصیلات خود را در دانشگاه هنرهای زیبا به اتمام رسانده، در سال ۱۳۴۹ در رشتهی نقاشی و هنرهای چاپی از انستیتو پرات نیویورک فارغالتحصیل شد. تا کنون فعالیتهای بسیار در عرصه هنر انجام داده. از جمله این فعالیتها ترجمه کتب هنری، استاد دانشگاه هنر، شرکت در نمایشگاههای گروهی و انفرادی بوده که در ادامه گفت و گوی وی را می خوانید:
* شما در آثارتان به دنبال کمینهگرایی (Minimal) هستید از دیدگاه خودتان به مرحله متعارف و تعاملی دست یافته اید؟
طبیعتا در اغلب آثار شما شاهد یک رویکرد مینیمال هستید و آن را کاملا احساس میکنید. باید در نظر داشت که وقتی کار هنری شروع میشود عوامل تاثیر گذار و شکل دهنده آن خیلی بیشتر است، ولی در روند تکامل اثر خصوصا در مجموعه آثار خودم به خاطر اینکه به کمینه گرایی موجود نزدیک شود، به ترتیب از عناصر کاسته و حذف میشود و کنار میرود تا آن بخشهایی که لازم و تاثیرگذار است و در حقیقت میتواند در ایجاد فضا موثر باشد حفظ شود. درنتیجه بقیهی عوامل کنار میرود و اثر یک صورت بسیار خلاصهتری را به خود میگیرد.
* دلیل محدود کردن خود در طیف رنگی معدود چیست و آیا به دنبال القاء یک گزاره به مخاطبتان هستید ؟
وقتی کار شروع میشود قطعا طیفهای رنگی متعددی مورد استفاده قرار میگیرد. به مرور زمان که تجربه بیشتر میشود، زمان میگذرد و سن بالاتر میرود، قطعا سلیقهی هنرمند در انتخاب پالت رنگیاش هم محدودتر خواهدشد و در ادامه آن انتخاب رنگ ها هم برای او مشکل تر شده و بیشتر به سمت طیف رنگهایی گرایش پیدا میکند که منبعث از نیاز ذهنی و درونی هنرمند است.
در آثار من نیز از ابتدا این محدودیت رنگی وجود نداشت، به مرور زمان این اتفاق شکل گرفت تا آنجا که به سمت و سوی طیف رنگی خاموش، ملایم، سرد، آبی و سرمهاییها پیش رفت که بیشتر یک رویکرد درونگرایی با اینها همراه است.
واسیلی کاندینسکی در نوشتههایش آوردهاست: آبی نوعی رنگ استکه اندیشه ، احساس و دید انسان را به عمق و ژرفا فرو میبرد. به معنای دیگر هنگامیکه مخاطب در مقابل یک اثر با رنگهای سرمهایی، آبی و خاکستری قرار میگیرد هیچ احساس تهاجمی از کار به او القا نمیشود، بلکه یک احساس درونگرا، متعامل و تفکر برانگیز در مخاطب ایجاد میکند. درنتیجه پالت رنگی من بیشتر به این سمت گرایش پیداکرد. از این طریق سعی دارم به کارم شکل دهم و با مخاطب ارتباطی بصری برقرار کنم.
* استفاده از زمینه تخت و دوری کردن از فضای دیپ در آثارتان به دنبال ارائه یک سبک به نام خود هستید و اینکه بهتر است سوال کنم به دنبال مانیفست خاصی در این این نوع نگاه و خلق اثر هستید ؟
نقاشی میتواند ازحالتهای مختلفی مانند " انتزاعی و فیگوراتیو" از حالتی متعامل برخوردارباشد. من بیشتر روی وجه متعامل بودن اثر تصویری فکر و کار میکنم و در ذهن خودم میپرورانم و سعی میکنم مخاطب را جذب این فضای خالی و خلوت و سطوحی که به آن اشاره کردید بکنم. بهاین ترتیب مخاطب آثارم را به عوض آنکه در یک فضای مهاجم و برونگرا قرار دهم، او را در یک فضای تفکر برانگیز و متعاملی قرار می دهم که ماحصل آن فرو رفتن در یک اندیشه است. به نظر من نیت هنر ارتقاء سطح اندیشه و فکر مخاطب در یک فضای متعالی است. هنرمندی توانایی این را دارد که این کار و هدف را در یک فضای فیگوراتیو پیش ببرد و دیگری در یک فضای هندسی مثل پیت موندریان و در مواردی هم هستند هنرمندانی که این رویکرد و دیدگاه هنری را درفضاهای خالی، خلوت و سطحهای گسترده انجام میدهند. آثار من بیشتر به فضاهای خالی، خلوت، تهی و سطح های گسترده گرایش دارد که میتوان گفت بهنوعی منبعث از هنر شرق، بخصوص شرق دور است.
* در جهان بینی شما خلق اثر تا چه اندازه می تواند عاملی برای بازگو کردن ایدهها و دیدگاهتان نسبت به افکار درونتان باشد؟
عناصری که در کارهای من نقش آفرینی میکنند، روی آنها بسیار فکر شدهاست و مورد سنجش قرار میگیرند. بیشتر در ارتباط با این هست که حاصل آن ایجاد یک فضای متعامل باشد و تلاش عمده من در خلق اثر این استکه از طریق فضا بتوانم در درجه نخست خودم را بیان کنم و در ادامه با بیننده، مخاطب خود و دنیایی که در آن زندگی میکنم به برقراری ارتباط بصری بپردازم و این بیان را به آنها انتقال دهم.
* در آثارتان شاهد حضور المانهای سادهای هستیم که هررزو با آنها سرکار داریم و به نوعی در جریان زندگی تمامی افراد حضور دارند از در پیش گرفتن بیان ایده با این المانها به دنبال منطق خاصی هستید و یا ذهنیات درونتان را بدون توجه به آنچه که مخاطب بعد از خلق اثر مشاهده می کند در فضای قاب به تصویر میکشید؟
هنرمند باتوجه به درونیات و ساختار ذهنیکه دارد، حتی میتوان به این اشاره کرد که از چه جایی تغذیه میکند ،نشات گرفتهمیشود و رشدی که تا به اینجا داشتهاست. اینها همه درکنار هم قرار میگیرد و یه مجموعهایی را بوجود میآورد. درواقع این امکان وجو دارد، مثلا هنرمندی با توجه به شرایطی که در آن رشد پیدا کردهاست و تربیت و ژن او بیشتر به سمت یک فضای مهاجم و برونگرا روی بیاورد. به عبارتی بر این اندیشه باشد که بجای ایجاد احساس آرامش و در فکر فرو بردن مخاطب یک فضایی را بوجود آورد که هیجان برانگیز است. این مسئله و نگرش در مجموعه آثار من هم دیده میشود، اینکه اصالتا کاشانی هستم و باتوجه به اینکه در فضای آرام، طبیعت،گنبدهای قوصی شکل و یک خانوادهی کاملا آرام زندگی و رشد کردم. در نتیجه، وقتی هنرمندی شروع به کشیدن نقاشی میکند همهی این عوامل روی فرایند اجرا و اثر نهایی تاثیر بسزایی میگذارد.
* در برخی آثار شما شاهد خلق فضاهایی سرد و در برخی دیگر در نقطه مقابل فضایی گرم که تداعی گر حس در هم تنیدگی هستیم این تناقض افکار ناشی از فضای مکانی و زمانی است و یا به عمد و از روی زمینه فکری به خلق این آثار پرداخته اید؟
درست است که پیشتر از یک روحیهی آرام، متعامل و اندیشگون صحبت کردم، اما به هر حال خط افق یکنواخت نیست بعضی وقتها نوساناتی در آن ایجاد میشود. خصوصا نوسانات اجتماعی تاثیر مستقیم بر روی افکار هنرمند دارد. از نگاه من نمیتوان نسبت به وقایع پیرامون بی تفاوت بود و همین دیدگاه نقش بسزایی در روند پیدایش یک اثر هنری یعنی از ایده تا اجرا دارد.
* با توجه به وجود صحنههایی تخت و استفاده از المان های خاص در آثار شما که به نوعی می توان از آنها این استنباط را کرد که به نوعی نشاندهنده حس تنهایی، دورافتادگی و بیگانگی بین آدمها است؛ آیا در ناخود آگاه خود به دنبال واگویی یک احساس و انتقال آن به مخاطب هستید؟
دقیقا آثار من بازتاب همین عبارتی است که گفتید. همانطور که گفتم چه از نظر هندسهایی که در کار استفاده میشود، چه مایههای رنگی و در نتیجه فضایی که میآفرینم بیشتر بر این هدف هستم مثل یک نقاشی ایرانی که ساعت ها در مقابل یک صفحه کوچک مینشیند و به اندیشه فرو میرود، چه در آثار کوچک و چه بزرگ خود مخاطب را از نظر ذهنی و فکری درگیر آثارام کنم.
عکس: مجتبی رستمی