به گزارش تجسمی آنلاین، چنگیز شَهْوَق در دهم شهریور ۱۳۱۲ در باکو چشم به جهان گشود و در ۲۱ شهریور ۱۳۷۵ در تهران چشم از جهان فرو بست.
چنگیز شهوق در هنرستان به آموزش سفال و سرامیک و مجسمههای گلی پرداخت. یک سال پس از ورود به دانشگاه (۱۳۳۶) از مجسمههای سفالی و سرامیک خود نمایشگاهی در گالری استتیک برگزار کرد. در همین سال با همکاری چند هنرمند نوگرا پایههای ذهنیت ایجاد اولین بیینال تهران را در محفلی دوستانه پی ریخت.
دههٔ ۱۳۴۰ اوج کار شهوق بود. حضور در دانشکدهٔ تربیت معلم مسئولیت ادارهٔ چند نگارخانه و معلمی از دورهٔ ابتدایی تا دبیرستان، به اضافهٔ طراحی روی جلد، مجسمهسازی و نقاشی از فعالیتهای او در این دوره بودند. در ۱۳۳۱ وارد هنرستان نقاشی شد. نخستین نمایش آثار او در دی و بهمن ماه ۱۳۳۶ در گالری استتیک (میدان فردوسی) به همراه نمایش آثار دوستش کورس سلحشور نظر هنرمندان نوگرا و علاقهمندان به هنر محض را جلب کرد.
یک سال پس از نمایش نخستین، به طور جدی رو به مجسمهسازی آورد. مجسمههای او باور رایج از مجسمه را پس میزد. یک نوع ترکیب تصویر (کمپوزیسیون) ایجاد میکرد و معنا را به نفع عنصر خلاقیت، از تصور بیننده میگرفت. او که در اواخر دههٔ ۱۳۳۰ کارمند اداره هنرهای زیبای وزارت فرهنگ و هنر بود در برپایی دومین نمایشگاه پیکرتراشی (به همت هنرهای زیبا) سهم زیادی داشت.
شهوق از بنیان گزاران بی ینالهای ملی ایران محسوب میشود. در بهمن ۱۳۴۰، به همت ادارهٔ روابط بینالملل و انتشارات هنرهای زیبای کشور، نمایشگاهی از نقاشیها و پیکرهسازیهای دانشآموزان دبیرستان «ایران فردا» برپا کرد. از آثار خودش هم مجسمهای از سیم و فلز را به نمایش گذشت که بیتأثیر از آثار گونزالز نبود. در همان دوره تعداد زیادی کمپوزیسیونهای رنگ روغن را در تالار رضا عباسی به نمایش گذشت. بیینال چهارم، اوج آثار او را نمایش میداد. حضور دو داور ایتالیایی، دکتر پالما بوکارلی (رئیس موزهٔ هنر مدرن رم) و پروفسور جولیو کارلو آرگان (استاد تاریخ هنر دانشگاه رم) در بیینال منجر به برنده شدن بورسیه به مدت سه ماه سفر به ایتالیا برای شهوق شد.
علاقه شهوق به کار با پلکسی گلاس و پلیاستر منجر به ساخت مجسمههایی شد که مثل کار دیگران نبود. او از مواد مختلف مانند سیم، پشمشیشه، لعاب و رنگ برای خلق آثارش بهره گرفت و در تمام این آثار به دنبال خلق وضعیتی بود تا مسائل ذهن را در حالتهایی تجسمی نشان دهد. در نیمهٔ دوم دههٔ ۴۰، مس، نیکل و روی را با پشمشیشه و رنگ قاطی میکند. آثار شهوق مشتی به چهرهٔ مجسمهسازی ایرانی (که در زمان او بیشتر تندیس و سردیسسازی بود) تلقی میشد.
علیرغم استفاده از نقشمایههای سنتی- فلزی ایران، انتزاع از مهمترین وجوه کار او بود. شهوق یک دوره به کار نقاشی برجسته روی آورد و بافت و مواد گوناگون را در کنار رنگ بر بوم نهاد. او در حقیقت یک نقاش شیمیست بود. این نوع مطالعات باعث شد دیگر رنگ را آماده خریداری نکند و خود بسازد. مجسمههای او از طرحهایی الگو میگرفت که بر کاغذ رسم میشد، به همین علت در آثار او پیوسته یک نوع هندسه و مقیاسهای ریاضی در دل انتزاع هویداست.
در۱۳۴۸ به فرانسه سفر کرد و در «خانهٔ هنرهای پاریس» حضور یافت و پس از آن بود که از زیر تأثیر کنستانتین برانکوزی درآمد. در آن سفر او متوجه اهمیت نمایشگاههای دوسالانه در هنر نقاشی شد و پس از بازگشت به ایران به همراه پرویز تناولی، مارکو گریگوریان و دیگر هنرمندان همزمان خود نمایشگاه دوسالانههای ایران را راهاندازی کرد که هنرمندان بسیاری از این نمایشگاهها به جامعه هنری معرفی شدند.
در سالهای پس از ۱۳۵۷، هنرهای تجسمی ایران، به ناچار در سکوت فرورفت تا به تدریج بر اساس مبانی انقلاب بازتعریف شود. این سکوت چندساله، فعالیتهای هنری پیشین را در هالهای از ابهام فرو برده بود و هنرمندان هم دچار سردرگمی بودند. بسیاری از هنرمندان تا مدتها گوشهنشینی پیشه کردند و گاهی به تغییر شغل فکر نمودند. برخی دیگر هم به امید گشایشی در هنر، به تغییر سبک و سمت آثار خود پرداختند. اما شهوق همیشه در گفتوگوهای دوستانه، با قاطعیت میگفت: «کار دیگری بلد نیست و راه دیگری نمیشناسد». وی در سالهای نخستین پیروزی انقلاب در زیرزمین ساختمان وزارت ارشاد، در میدان بهارستان، به خلق آثار سرامیکی سرگرم بود و در همان سالها تحقیقات تجربی جدیاش را در زمینة مواد لعاب و سرامیک آغاز کرده بود.
شاید بازنشستگی چنگیز شهوق در نیمه دهه ۶۰، آغازی دوباره برای احیای نقش وی به عنوان یک اکتیویست هنری بود؛ چون او از چندی پس از بازنشستگی، علیرغم ادامه جدی فعالیتهای تحقیقاتیاش، خطر خانهنشینشدن را احساس میکرد و نمیتوانست چنین سرنوشتی را برای خود بپذیرد. در چنین حالوهوایی بود که وی تصمیم به برگزاری نمایشگاهی از آثارش گرفت.
شهوق دریافته بود، آغاز این فعالیت، به معنی آغاز یک فعالیت جدی برای عرضه کردن آثار تجسمی نوگراست. همچنین این اکتیویسم نوپا، مشکلاتی ویژه خود داشت. از سویی، قطع ارتباط با مخاطبان آثار هنری در سالهای پیشین، برای هنرمندانی چون شهوق، کوشش بیشتری را برای شناساندن آثار خود به مخاطبان طلب میکرد و از سوی دیگر، شناساندن هنر نوگرا به عنوان هنری که ضدیتی با مبانی انقلاب نداشت، پیمودن راهی دشوار را میطلبید.
در این مسیر، اولین دستاورد چنگیز شهوق، برگزاری اولین نمایشگاه انفرادی نقاشیها و نقشبرجستههایش در ۱۳۶۶، در گالری کارپی (کرته سابق)، پس از انقلاب، بود. وی پس از برگزاری این نمایشگاه، یکی از دغدغههایش این بود که بین نمایشگاههای آثار جدیدش، فاصله زمانی زیادی نباشد. حتی اگر در یک سال، مجالی برای برگزاری یک نمایشگاه انفرادی نمییافت، تلاش میکرد در نمایشگاههای جمعی، دستاورد تازه خود را ارائه کند.
از دیگر دغدغههای شهوق در این سالها، احیا شدن مجسمهسازی در ایران بود؛ چون وی همیشه مجسمهسازی را حرفه اصلی خود میدانست. در زمینة احیای هنر مجسمهسازی، در سالهای پایانی دهه ۶۰، کوششهای مختلفی در حال انجام بود. از آن جمله میتوان به استفتاهایی اشاره کرد که به همت طاهر شیخالحکمایی (در آن زمان در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی بود)، برای مراجع تقلید فرستاده شد. در جایی دیگر عدهای از هنرمندان با حمایت وزارت ارشاد، تلاش میکردند انجمنی برای مجسمهسازان ایران تأسیس کنند، و در دانشگاه تهران هم تلاشهایی برای بازگشایی رشته مجسمهسازی صورت گرفت که در اویل دهه ۷۰ نتیجه داد.
شهوق در بسیاری از این تلاشها حضوری پررنگ داشت. وی در جلسات تأسیس انجمن مجسمهسازان ایران، به همراه مجسمهسازانی نظیر حمید شانس، علی مددی، علی قهاری، زینالعابدین بنایی،... نقش مؤثری ایفا کرد؛ هرچند این تلاش در آن زمان ناکام ماند. همچنین چنگیز شهوق از جمله افراد فعال در جریان برگزاری اولین نمایشگاه مجسمهسازی پس از انقلاب، در موزه هنرهای معاصر ایران بود.
نتایج بسیاری از فعالیتهای انجامشده، هیچ وقت او را راضی نمیکرد. تنها تلاشی که شاید در این زمینه رضایت قلبی او را به همراه داشت، نصب مجسمههای پارک ملت بود، هرچند پس از گذشت سالها، آبستره خود را، که در آن تعصب ویژهای داشت، کنار گذاشت. اما این را پرداخت هزینهای میدانست که باید در راه احیای مجسمهسازی میپرداخت. این پروژه با پیشنهاد کامران کاتوزیان به شهرداری منطقه ۳ تهران آغاز شد و چنگیز شهوق، علی مددی، حمید شانس، هوشنگ قراقوزلو و عباس مشهدیزاده، مجسمهسازانی بودند که در این پروژه شرکت داشتند. به باور بسیاری از هنرمندان، استقبال مردم از این حرکت جمعی، گام مؤثری در جهت تثبیت وضعیت مجسمهسازی در ایران محسوب میشود.
دلمشغولی دیگر شهوق، تدریس و انتقال تجربیاتش به هنرمندان جوان بود. او همیشه از کمکاری و کمتحرکی دانشجویان خود گله میکرد و معتقد بود: اگر تنها یک نفر از بین شاگردانش تحت تأثیر وی، به هنرمندی قابل تبدیل شود، همة رسالت خود را به عنوان یک استاد، به انجام رساندهاست. شهوق در زمینة تدریس به شدت مخالف انتقال شخصیت کاری استاد به شاگرد بود و به همین دلیل کلاسهای نقاشیدیواریاش را به دیگر کلاسها ترجیح میداد؛ چون در کلاسهای نقاشی دیواری، میتوانست تجربیات خود را درباره نقش مواد مختلف در خلق آثار هنری منتقل کند.