به گزارش تجسمی آنلاین، نمایشگاه گروهی گرافیک با عنوان اعلانآرت از آثار صادق بریرانی، بهزاد حاتم، قباد شیوا، فرشید مثقالی، مرحوم مرتضی ممیز با گردآوری مهدی فاتحی هفتم اردیبهشت همزمان با هفته گرافیک در گالری هدایت برپا شده و به مدت یک هفته به جز سهشنبهها از ساعت ۱۶ تا ۲۱ در این گالری به نشانی خیابان استاد نجاتالهی، کوچه ششم، پلاک ۱۵ میزبان علاقهمندان است.
در نمایشگاه اعلانآرت؛ ۲۵ پوستر از پنج طراح گرافیست برجسته ایران نمایش داده شده است. استودیوفا بعد از گذشت ۶۰ سال از تولید پوستر فیلمها، تئاترها و کنسرتهای موسیقی همچون فیلم شازده احتجاب (فرشید مثقالی)، شهر قصه (قباد شیوا)، اپرای لاتراویا (بهزاد حاتم)، تئاتر آنتیگونه (مرحوم مرتضی ممیز) و رسیتال آواز (صادق بریرانی) با روش سیلک اسکرین اقدام به بازتولید این آثار کرده و در قالب نمایشگاهی ارائه کرده است.
همچنین نمایشگاه اعلانآرت به صوت مجازی از طریق نشانی platfaa.com در دسترس عموم است.
«شازده احتجاب» روایت زیستن یک مرد
سیاوش صفاریانپور کارگردان و روزنامهنگار در یادداشتی درباره طراحی پوستر فیلم شازده احتجاب توسط فرشید مثقالی بیان کرده؛ «شازده احتجاب روایت زیستن یک مرد با خاطراتش است. عکسهایی در قاب که هر دم جان میگیرند برای استفراغ گذشته! گذشتهای که تنها مرگ التیامبخش گذران و به یاد آوردنش است. پیشکاری که عصا بر روان پریشان صاحبش فرو میکند و اخبار مرگ این و آن میآورد تا آن روز که شازده را از مرگ خود با خبر میکند.
فیلم سینمایی شازده احتجاب اقتباسی از اثری با همین نام به قلم پرقدرت هوشنگ گلشیری است که بهمن فرمانآرا در سی و یک سالگی آن را مقابل دوربین خود میبرد تا با نقشآفرینی کمنظیر جمشید مشایخی اثری متفاوت در سینمای زمانه خود پدید آورد. فرمانآرا با به بازی گرفتن مفهوم زمان نوعی بیزمانی میآفریند تا تماشاگر را هرچه بیشتر به پریشانی ذهن شازده نزدیک و همتجربه کند.
پوستر بینظیر فیلم همدست با جان داستان است. فرشید مثقالی در پوستر پر کنتراست فیلم، پرتره نگاتیو مردی را نشان تماشاگر میدهد که سیاهی تمام چهره بیمارش را بلعیده و جلال لباس فاخرش در سایهای سخت گرفتار و ناپیدا است. با حمایلی که بیشتر به نوار سیاه مرگ کنار عکس میماند و خبر از زیستن با مرگ میدهد.
«شهر قصه»، حکایت ذهنهای قصهگو
خورشید آزادی طراح و گرافیست در یادداشتی درباره طراحی پوستر فیلم شهر قصه توسط قباد شیوا بیان کرده؛ «شهر قصه، حکایت ذهنهای قصهگوست؛ انسانهایی که ماسک حیوانات را به چهره دارند و به دنیای پر از ریا و دروغ کوچکشان خو گرفتهاند. یک روز یک انسان جدید به شهر وارد میشود و به رنگ آنها درمیآید و هویت خود را از دست میدهد.» روایت بیژن مفید از شهر قصه در چنین جملاتی تجلی پیدا میکند.
پوستر شهر قصه یک پوستر معمولی نیست. حیوانات اکسپرسیوِ دفرمه با مستطیل قوسدار سادهای بالای سرشان در تلفیق با نوشتاری ساده و وسطچین، قاب بینظیر شیوا را میسازند تا بر تئوری شعر از پوستر جدا نیست، صحه گذاشته باشند.
مانند مفید که زبان شعر را زبان اصلی فارسی میدانست، شیوا هم هنر طراحی پوستر را جدا از شعرهای حافظ و سعدی نمیداند و اینطور بیان میکند که پوستر در دنیای امروز یک هنر محیطی محسوب میشود. پوستر باید زیبا باشد تا خیابانها را زیباتر کند و برای چشمها زیبایی بصری بسازد. در چنین جهانی، ما شاهد روایتی شاعرانه بر کاغذی سفید هستیم که هنرمندانه با یک رنگ، قصه گرگها را به تصویر کشیده است.
به عقبتر که برگردیم، شیوا، دوره کارشناسی نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران گذراند (۱۳۴۱-۱۳۴۵) و مدرک کارشناسی ارشد گرافیک خود را از دانشگاه پرات شهر نیویورک در سال ۱۳۵۹ دریافت کرد. او در ابتدا تحت تاثیر طراحان لهستانی، آمریکایی و سوییسی قرار داشت. اما کمکم توانست با استفاده از خط، لهجه، روح و فرهنگ ایرانی، هویت مستقلی به پوستر ایران ببخشد.
خلق آثاری با هویت ایرانی به شیوا فرصت شناخته شدن در سراسر جهان را داد. این روند تا جایی پیش رفت که او تبدیل به یکی از ۱۲ طراح گرافیک برتر جهان از نگاه انجمن بینالمللی طراحان گرافیک (AGI) شد.
لئوناردو دسونولی طراح ایتالیایی درباره آثار شیوا میگوید: «آثارش برآمده از ذائقه پارسی است. در آن یک شگفتی زیبا و نیروبخش و نفسی ناگهانی حضور دارد.»
جهان ذهن آوانگارد بهزاد حاتم
خورشید آزادی همچنین درباره طراحی پوستر اپرای لاتراویا اثر بهزاد حاتم در یادداشتی بیان کرده؛ «در یک قاب سفید ساده، جهان پیچیدهای از خطوط اکسپرسیو، ساخته شده است و لکههای سرخ، هوشمندانه، ریتم حاکم بر فضا را با تکیه به تضاد رنگ، بهم زدهاند. ریتمی که از تکرار موهای سیاه زنی شکل گرفته که ادامه آن در دو گوشه تصویر، تداعیگر آرکیتایپ معمول تایپوگرافی است و همین در هم تنیدگی تصویر در محتوا، دریچه ورود ما به جهانی تلفیقی و مدرن است: «جهان ذهن آوانگارد بهزاد حاتم»
حاتم طراح گرافیک و نقاش ایرانی از کودکی خود را هنرمند میدانسته. او در جایی گفته است: «در دوران نوجوانی نقاشی میکردم و حالا که به یاد میآورم میبینم چه پیشرو بودم.» حاتم سال ۱۳۴۹ وارد دانشگاه شد اما بسیار زود آن را رها کرد. در نیمه اول دهه ۵۰ در مجلههای رودکی و تماشا، نقد هنری قلم میزده است.
نخستین باری که او با آثارش وارد تالار رودکی شد، انگار لهجهای متفاوت در طراحی به فرهنگ مهمترین تالار ایران افزوده شد. حاتم سال ۱۳۵۴ برای اپرای لاتراویاتا پوستر کمنظیری طراحی کرد که فراخوانی به زبان تصویر برای نخستین بار داده باشد.
حاتم برای ترکیب تصاویر و نوشتار، در پوسترهایش الگوهای تکرار شوندهای دارد و تلاش میکند با بردن نهایت استفاده از رنگها و عنصرهای بصری، روایتگر داستان خودش باشد؛ حاتم قصهگوی بصری بیبدیلی است. خواه به وقت توصیف روایت یک کنسرت غریب در قلب تهران خواه به وقت روایت یک کهنداستان اصیل ایرانی.»
پوستر «آنتیگون» واجد معنای تاریخی
معراج قنبری گرافیست، نویسنده و پژوهشگر در یادداشتی درباره طراحی پوستر تئاتر آنتیگون توسط مرحوم مرتضی ممیز بیان کرده است؛ «مرگ در انتظار آنتیگون نشسته و این تراژدی و حوادث آن، شبیه به سرنوشت شکل میگیرد و کسی را از آن گریزی نیست. باید به پشتِسر نگاه کنیم، به روزگاری که نیروهای آلمانی در زمان هیتلر، پاریس را اشغال کرده بودند و درست در همین روزگار جنگ و مرگ، ژان آنوی نمایشنامهنویس فرانسوی برای نخستین بار نمایش آنتیگون را روی صحنه برد. در همان زمان در آن سوی دیگر دنیا، کودکی به نام مرتضی، در ایرانِ اشغال شده و قحطیزده از جنگ دوم جهانی، برای رفتن به کلاس اول دبستان آماده میشد.
پوستر تئاتر آنتیگون بیشتر از بسیاری از پوسترهای مرتضی ممیز؛ واجد ارزش و معنای تاریخی است، چراکه در تاریخ طراحی گرافیک در ایران یک اثر بسیار کمدیده شده و در مقایسه کلی با دیگر آثار ممیز میتوان گفت که دیده نشده است.
امضای غیرمستقیم ممیز در این پوستر نیز نمایان است. انتخاب و طراحی سمبولیک عنصر دست که در بسیاری از پوسترها، جلد کتابها و تصویرسازیهای ممیز به چشم میخورد و شیوه برخورد با رنگ قرمز و خون؛ که باز هم نشاندهنده تکنیک خاص ممیز برای نزدیک شدن به محتوا و حال و هوای مضمون این نمایش است. تصویرسازی این پوستر نشاندهنده درد، رنج، سختی و فروپاشی است و با یک لیاوت نوشتاری ساده ترکیب شده است. نمایش آنتیگون با داستانی تراژیک، تماشاگر را با معنای زندگی انسان مواجه میکند.
مرتضی ممیز سال ۱۳۴۴ با رتبه ممتازی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و سپس سالهای ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۶ را به سفر تحصیلی در فرانسه گذراند و در هوای هنرهای تزئینی پاریس نفس کشید و سال ۱۳۴۹ – دو سال پس از بازگشت به ایران- پوستر نمایش آنتیگون را طراحی کرد.
مرتضی ممیز آنچنان که خود بازگو کرده، دلبسته گرافیک اروپای شرقی بود و این تاثیر را میتوان در دورهای از کارهای پیش از انقلاب او جستوجو کرد اما تلاشهای ممیز در طراحی گرافیک ایران او را به چهرهای بینالمللی تبدیل کرد تا جایی که موفق شد به عنوان نخستین طراح گرافیک ایرانی، در سال ۱۳۵۶ در انجمن بینالمللی طرحان گرافیک عضو شود.»
آن خط سوم منم
فرشید پارسیکیا مدرس، طراح و نویسنده هنرهای تجسمی درباره طراحی پوستر رسیتال آواز توسط صادق بریرانی در یادداشتی بیان کرده است؛ «آن خطاط سه گونه خط نوشتی: «یکی او خواندی، لا غیر ... یکی را هم او خواندی هم غیر او ... یکی نه او خواندی نه غیر او. آن خط سوم منم که سخن گویم.» مقالات شمس تبریز
صادق بریرانی متولد دومین سال در قرن گذشته شمسی و تحصیلکرده سومین دهه قرن گذشته در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و سپس دانشگاه ایندیانا آمریکا است. زمان تحصیل وی همزمان است با شروع انجمن هنری خروس جنگی و تاثیراتِ تفکراتِ بنیانبرانگیز جلیل ضیاپور و هوشنگ ایرانی که بیشک این رفتار نیز در تولیدات بریرانی تاثیر گذاشته است.
از منظر نگارنده تولیدات بریرانی تحت تاثیر شورشی تصویری صورت گرفته که از آموزههای باقیمانده دادائیستها است اما نگاه او به کالیگرافی فارسی، ویژه و تا حدود زیادی منحصر به فرد است.
در اکثر آثار وی حرکت در نوشتار و ترکیب و صورتبندی سیالی مشاهده میشود که باعث تمایز وی از دیگر همنسلان وی شده و بیشک میتوان گفت که بریرانی و آثارش به حافظه تصویری ما ایرانیان چیزی اضافه کرده که بسیار ارزشمند است.»