به گزارش تجسمیآنلاین، در دیماه و بهمن ماه 1400 خبرگزاری فارس دو گزارش با تیترهای : «حراج تهران، انبوهی از ابهامات حلنشده» و «۵ شائبه که پیرامون حراج تهران مطرح است» در مورد ساز و کار حراج تهران روی خط سایت خود قرار داد که بعد از دوماه امروز این خبرگزاری جوابیه این حراج را منتشر کرده است.
در ذیل این جوابیه آمده است:
احتراما؛ در مطلب مندرج در آن خبرگزاری در مورخ ۲۹ دیماه ۱۴۰۰ با تیتر: «حراج تهران، انبوهی از ابهامات حلنشده» و طرح ابهامات درخصوص حراج تهران که باعث شده شائبههای به این رویداد فرهنگی اقتصادی القا شود. ضمن اظهار تأسف از این قضاوت مبتنی بر سوءظن که بدون مطالعه دقیق مراتب و گفتوگو با دستاندرکاران حراج و شنیدن توضیحات آنها صورت گرفته، پاسخ مؤسسه حراج هنر تهران در ادامه آورده میشود:
در مورخ ۲۹ دی ۱۴۰۰ خبرگزاری فارس نکاتی را پیرامون ابهامات حلنشده درباره حراج تهران، طی یادداشتی بدون ذکر نویسنده مطرح کرد، که در همین راستا حراج تهران در جهت روشن شدن اذهان عمومی و نویسنده محترم یادداشت فوق، توضیحاتی را در اختیار این رسانه قرار میدهد.
در این یاداشت طی ۸ بند نکاتی مطرح شده که میتواند در اذهان عمومی ایجاد جهل کند و حراج تهران به عنوان یک نهاد اقتصادی هنر و اشاعهدهنده یک فعالیت فرهنگی و اقتصادی بر خود مقدم میداند که از ایجاد جهل و تشویش ذهن در جامعه جلوگیری کند. در ادامه با طرح سوالات مطرح شده به هریک از آنها پاسخ مقتضی داده میشود.
غیر واقعی بودن قیمت آثار
قیمتگذاری آثار در حراج تهران به شیوهای مرسوم و استاندارد مطابق با مطالعات جهانی صورت میگیرد. به این صورت که بر اساس قیمت رسمی آثار هنرمند در فضای اقتصادی اولیه یعنی گالریها، در کنار مارکت هنرمند در حراجهای داخلی و خارجی و همچنین بر اساس کارشناسی صورت گرفته بر روی اثر مورد نظر برای ارائه در حراج تهران، قیمت اثر محاسبه میشود. این قیمت دارای کمینه و بیشینهای است که میتواند نشاندهنده تقاضای بازار هنری، هنرمند باشد. یعنی اگر بیش از قیمت بیشینه کارشناسیشده اثر به فروش رسد به این معنی است که تقاضا برای آثار هنرمند بالاست، اگر در میانه کمینه و بیشینه باشد، بازار تقاضای هنرمند متعادل و بر اساس کارشناسی بازار است و اگر نزدیک و یا زیرقیمت کمینه به فروش رسد، یعنی بازار تقاضای اثر هنرمند کم است. بر اساس اسناد و فیلمهای پانزدهمین حراج تهران، نیمی از آثار حراج تهران بالای قیمت بیشینه و نیمی دیگر در میان کمینه و بیشینه به فروش رسید، که همین موضوع موید قیمتگذاری کارشناسی شده حراج تهران و رصد دقیق کارشناسان حراج از وضعیت عرضه و تقاضا در بازار اقتصادی کشور را نشان میدهد.
پنهان بودن لیست خریداران
طبق قانون رسمی در عقد قراردادهای فیمابین، انتشار چنین اسنادی برخلاف قانون حریم شخصی افراد است و این اسامی فقط با حکم قضایی قابل انتشار است. مگر از سوی دو طرف قرارداد اشکالی برای انتشار قرارداد وجود نداشته باشد. حفظ حریم شخصی در تمامی حراجهای بینالمللی هم به همین شکل رعایت میشود و این رویه جهانی، قابل استناد و پیگیری است. بر همین اساس حراج تهران نیز خود را در عدم انتشار نام خریداران محق میداند. اما این به معنی آن نیست که چنین افرادی قابل شناسایی نیستند؛ زیرا اسناد خرید و فروش که باید درون شبکه بانکی کشور باشد در اختیار نهادهای نظارتی و مالیاتی قرار میگیرد. ضمن آنکه حراج تهران به عنوان یک فعالیت تجاری، شرایطی فراهم میکند که در مزایده این رویداد افراد مختلفی از جامعه مجموعهداران، هنرمندان، مدیران و جامعه رسانهای در سالن مزایده حضور داشته باشند و حتی پخش تلویزیونی و آنلاین نیز دارد.
شائبه پولشویی
موضوع پولشویی در حراجهای هنری صرفاَ از ناحیه افرادی مطرح میشود که نه روند حراج را میشناسند و نه تعریف درستی از پولشویی دارند. اینکه فروش آثاری را به خاطر کسب ارقامی ناباورانه به پولشویی و معامله کثیف ارتباط دهیم، مطلقاً قابل توجیه نیست. اولاً رقمهایی که در حراج تهران مبادله میشود، بههیچوجه قابل مقایسه با ارقام پولشویی نیست، بهخصوص اگر در نظر داشته باشیم که حدود ۴۰ نفر آثار حراج را خریداری کردهاند، ارقام این خریدها هرگز نمیتواند توهم پولشویی را تداعی کند. ثانیا تمامی پرداختها حراج مطلقاً از طریق شبکه بانکی صورت میگیرد و پولی که وارد شبکه بانکی شده، نمیتواند مسئولیتی از بابت پولشویی برای حراج داشته باشد. برعکس، خریدهای پنهانی و خصوصی با درصد خیلی بیشتر ممکن است شائبه پولشویی داشته باشد. اصولاً فلسفه وجودی حراجها، آشکار و شفافکردن خرید و فروش آثار هنری و پرهیز از زیرزمینیشدن این فرایند است. ثالثا افرادی که از حراج تهران خرید میکنند، همگی شناختهشده و نوعاً مجموعهداران فرهیخته هستند که هویتشان برای اهالی هنر روشن است. فرایند حراج در حضور جمعی از مجموعهداران، هنرمندان و نمایندگان رسانهها برگزار و به صورت زنده از طریق سایت حراج تهران پخش میشود. چطور پنداشته میشود که فردی برای پولشویی، چنین صحنهای که در برابر دوربینها، رسانهها و جمع وسیع مجموعهداران است، که اغلب مورد شناسایی همدیگر هستند، را برای پولشویی انتخاب کند؟ برخلاف پرسشهای یادداشت مزبور، سالمترین شکل مزایده و فروش آثار هنری، حراج است که یک الگوی جهانی است. در حراج تهران کلیه معاملات در نهایت شفافیت برگزار میشود و تمامی افرادی که خریدار و فروشنده آثار در ۱۵ دوره حراج بودهاند، این مدعا را تصدیق میکنند.
جعلی بودن برخی از آثار
بطور کلی آثار حراج تهران اغلب از سوی گالریها که به عنوان بازار اولیه اقتصاد هنر شناخته میشوند تامین و پس از آن برخی مجموعهداران آثار خود را که با اسنادی قطعی خریداری کردند، برای شرکت در مزایده در اختیار حراج تهران قرار میدهند. بر همین اساس کارشناسی اولیه در این سطح انجام شده است. اما حراج تهران به عنوان یک فعالیت تجاری و حفظ منافع خریداران و فروشندگان، خود را ملزم به کارشناسی دوباره آثار بر اساس افراد مورد وثوق هنرمندان متوفی همچون، خانواده، دوستان، آشنایان و کارشناسان هنری و بعضاً کارشناسان میراث فرهنگی میداند. یعنی زمانی حراج تهران اثری را وارد مزایده میکند که تمامی اسناد رسمی و قانونی برای عقد قرارداد وجود داشته باشد. پس از اطمینان صد درصدی از اصالت آثار، حراج تهران آثار را به مزایده میگذارد و تاکنون طی ۱۵ دوره، اثری دارای شبهه که بتواند موجب خدشه به اعتبار حراج تهران شود، وجود نداشته است. ضمن آنکه در قراردادها نیز لحاظ شده که اگر بعد گذشت زمان معین، خدشهای به معامله صورت گرفته، وارد شود حراج تهران تضمینکننده این معامله است. بر همین اساس ایراد شبهه به جعلی بودن آثار، وهم افرادی است که اطلاعاتی از معامله، قرارداد و تضامین شرکتهای تجاری ندارند. ضمن آنکه حتی اثر هنری را هم از نزدیک ندیدهاند.
مشخص نبودن معیارهای انتخاب آثار
اصولاً حراجها مکانی برای ارائه آثار هنرمندانی هستند که کلیت جامعه هنری کشور و نهادهای قانونی، اعتبار هنرمند بودن او را مورد وثوق میدانند. یعنی حُسن شهرت هنرمند باید در جامعه مورد قبول عمومی باشد، بر همین اساس معیار انتخاب آثار، حُسن شهرت هنرمند است. از سوی دیگر حراجها برای ایجاد مزایده مناسب، بهترین آثار یک هنرمند شناختهشده را انتخاب میکنند، یعنی اثری که نمیتوان از آن هنرمند در بازار اولیه (گالریها) پیدا کرد. این معیار شامل مواردی همچون قدمت اثر، کیفیت اثر، آثار مشهور هنرمند و... میشود. بر همین اساس با بررسی تمامی ادوار گذشته حراج تهران میتوانید این ملاکهای عمومی که در تمامی حراجهای دنیا مورد قبول است را مرور کنید. چنین معیارهایی امری واضح است که پرسش درباره آنها میتواند از عدم آگاهی باشد.
اسم داوران
اساساً طرح چنین پرسشی از نبود شناخت نگارنده مطلب یادشده است، زیرا ماهیت حراجی و یک جشنواره را به خوبی درک نکرده است. همانطور که پیشتر اشاره شد حراج محلی برای ارائه آثار تثبیتشده و مورد وثوق جامعه هنری است، یعنی اعتبار هنری این آثار توسط قاطبه نهادهای هنری، دانشگاهی و حتی موسسات دولتی و جامعه هنری مورد تایید شناخته میشوند. پس داوری چنین آثاری امری بیهوده است. بطور کلی داوری در جشنوارههایی صورت میگیرد که هنرمندان جوان، هنوز در راه کسب شهرت هستند و قصد رقابت دارند که البته این امر نیز سالهاست در جشنوارههای بزرگ هنری هم حذف شده است.
شفاف نبودن حراج
بطور کلی حراجها، مبنایی هستند برای شفافیتبخشی اقتصاد هنر، یعنی جایی که در حضور جامعه هنری و رسانهها، ارقام اعلام میشود تا جامعه بداند در حوزه هنرهای تجسمی چه ظرفیت سرمایهگذاری وجود دارد. در ایران هیچ یک از فعالیتهای هنری اعم از سینما، تئاتر، موسیقی، ادبیات و... هیچگونه گزارش مالی ارائه نمیدهند؛ اما حراج تهران در مقابل دیدگان حاضران و دوربینهای تلویزیونی مبانی اقتصادی خود را مورد قضاوت قرار میدهد. بر همین اساس شفافیت چنین اقتصادی کاملا مشخص است. از سوی دیگر تمامی این جریان اقتصادی بر اساس قوانین رایج کشور صورت میگیرد؛ بهگونهای که تمام پولهای هزینه شده در مزایده حراج، از طریق شبکه بانکی کشور صورت میگیرد و حراج تهران بر اساس کسورات مورد توافق در قرارداد رسمی، از طریق شبکه بانکی پول را به فروشنده اثر پرداخت میکند. بر اساس همین اسناد بانکی، نهادهای نظارتی و مالیاتی برای فعالیت تجاری حراج تهران وضع مالیات میکنند که تاکنون هم از سوی حراج تهران پرداخت شده است. از همین رو شبههای به حراج تهران وارد نیست، زیرا پول درون شبکه بانکی کشور مورد نظارت نهادهای قانونی است و مبادله این پول هم که در شبکه بانکی صورت میگیرد قابل رصد همین نهادهاست. این موضوع شفافیت قانونی فعالیت حراج را به خوبی نشان میدهد.
نگاه انتقادی افکار عمومی
نگاه انتقادی افکار عمومی به حراج تهران در ماهیت خود به این رویداد اقتصادی وارد نیست؛ زیرا این نهادهای فرهنگی، اقتصادی دانشگاهی و رسانهها هستند که باید پیش از این روشنگری میکردند تا مردم ماهیت حراج و نقش سرمایهگذاری در صنایع خلاق که در تمامی دنیا شناخته شده و بسیاری از کشورهای از چنین ظرفیتهایی برای تولید سرمایه استفاده میکنند را بشناسانند. اما برای روشن شدن افکار عمومی باید اشاره کرد که اقتصاد ایران به بیماری سرمایههای سرگردان روبرو است و پس از جنگ تحمیلی شاهد رشد سرمایههای سرگردان در جامعه بودهایم. بر این موضوع روسای جمهور دولت ششم تا کنون صحه گذاشتهاند.
آسیبهای جدی از سوی این سرمایههای سرگردان به اقتصاد ایران و خانواده ایرانی وارد شده است. چنین سرمایههایی همواره برای کسب سود وارد بازارهای تورمی مثل ارز، طلا و ملک و یا وارد احتکار مواد مصرفی مردم شدهاند. اتفاقا در این نقطه است که نقش اقتصاد صنایع خلاق و حراجیها به عنوان ابزار کنترل سرمایه قابل رصد میشود. یعنی جایی که سرمایهگذاری در آن با سود مشخص وجود دارد. از سوی دیگر آثار هنری با رشد قیمت، نقشی در ایجاد تورم در جامعه ندارند، بلکه از زمینههای ایجاد تورم و حرکت پولها به سوی دلالی و خرید و فروش کالاهای تورمی نیز میکاهند. چنین دستاوردی که حراج تهران به عنوان فعالیت تجاری در بخش خصوصی داشته در هیچیک از فعالیتهای اقتصادی ایران قابل مشاهده و رصد نیست، اما چون کمکاری از سوی نهادهای فرهنگی و رسانهها در توضیح چنین مسائلی صورت گرفته افکار عمومی آگاهی نسبت به آن ندارند. ضمن آنکه نظرسنجی دقیق و جامعی در مورد نظرات افکار عمومی نسبت به حراج هنوز صورت نگرفته است.
حراج تهران و دور بودن از میدان هنرهای تجسمی
در طرح سوالات مطرح شده در یاداشت مذکور، مسائلی دیده میشود که پاسخگویی به آنها با رصد اخبار منتشر شده در خبرگزاری فارس هم قابل دستیابی است. اینکه حراج تهران از حوزه مورد فعالیت خود، میدان هنرهای تجسمی، دور است؛ وهمی است که نگارنده یادداشت داشته است. کافی است با کمی جستجو در خبرگزاری فارس اخبار نمایشگاهی هنرمندان حاضر در دو حراج هنر مدرن و معاصر سال جاری را رصد کنید. افرادی همچون، پرویز تناولی، آیدین آغداشلو، منیر فرمانفرماییان، محمد احصائی، محسن وزیری مقدم، پرویز کلانتری، حسین محجوبی، ابوالقاسم سعیدی، منوچهر نیازی، مهدی سحابی، جلال شباهنگی، رضا بانگیز، پرییوش گنجی، حجت شکیبا و... طی سالهای اخیر جملگی نمایشگاه انفرادی در گالریهای رسمی کشور داشتهاند، ضمن آنکه آثار بسیاری دیگر از این هنرمندان همچون، صادق تبریزی، ژازه تباتبایی، فریده لاشایی، فرامرز پیلارام، ناصر اویسی، پروانه اعتمادی، احمد اسفندیاری، سیراک ملکونیان، حسین کاظمی، هوشنگ پزشکنیا و... در نمایشگاههای مختلف گروهی در هر فصل در گالریها به نمایش در آمده است.
این در حالی است که در حراج هنر معاصر که تابستان هرسال برگزار میشود، آثار هنری هنرمندان جوان کشور برای ظرفیتسازی مارکت هنر به نمایش گذاشته میشود که همگی آنها در طول سال در گالریها نمایشگاه برپا میکنند و اغلب آثار آنها نیز از سوی گالریها به حراج عرضه میشود که باز هم چنین اخباری در خبرگزاری فارس، قابل رصد است. مهمتر اینکه شمار وسیعی از اساتید هنر دانشگاهی کشور آفرینشهای هنری خود را در حراج تهران ارائه و به فروش میرسانند و از این طریق امید و اعتماد به آینده حرفهای شایسته را به خیل دانشجویان خود منتقل میکنند.
کیفیت و زیباییشناسی
متاسفانه در زمینه کیفیت و زیباشناسی آثار ارائه شده در حراج تهران قضاوتی نامربوط صورت گرفته است، زیرا بر اساس توضیحات ارائه شده درباره آثار حراج در زمینه قبول جامعه تجسمی، اساتید دانشگاهی و منتقدان هنری کشور بر کیفیت آثار و حُسن شهرت هنرمندان، جملگی آثار حراج ذاتاً دارای چنین سابقهای هستند. اما درباره اثر «شاعر نشسته» پرویز تناولی که با رقم چهارده میلیارد و ششصد میلیون تومان در پانزدهمین حراج تهران به فروش رسید که نگارنده یادداشت از قول کارشناسانی مجهول این اثر را از منظر زیباییشناسی و فرم، از ضعیفترین آثار تناولی یاد کرده، باید یادآور شد که مجموعه شاعرهای تناولی یکی از مشهورترین آثار این هنرمند است که بر اساس نظر کارشناسان حراجهای بینالمللی، رکوردهای قابل توجهی را به نام این هنرمند ثبت کرده است. اثری از این مجموعه در سال ۲۰۱۰ در حراج کریستیز خاورمیانه به قیمت یک میلیون دلار به فروش رسید که اتفاقاً از لحاظ ابعاد اثر و کیفیت فرمی که در قیمت آثار هنری تاثیرگذار است در جایگاه پایینتری نسبت به اثر حاضر قرار داشت. این در حالی است که مجسمه «شاعر نشسته» بر اساس قیمت دلار روز در کشور حدود ۵۵۰ هزار دلار در حراج اخیر فروش رفته که هنوز فاصله معناداری با رکورد مارکت این هنرمند در سطح بینالمللی دارد.
مقایسه رشد مسکن و آثار هنری
در بازار سرمایهگذاری، ایجاد جذابیت برای جذب سرمایههای سرگردان و تاثیر آن بر اقتصاد کشور یکی از اهداف است. همانگونه که در دورهای در کشور ایجاد جذابیت سرمایهگذاری در بانکها صورت گرفت، که کارشناسان اقتصادی کشور بارها نسبت به آن هشدار دادند، شاهد بودیم که طی یک دهه ایجاد چنین جذابتی بسیاری از فعالیتهای تولیدی کشور را رو به تعطیلی کشاند. زیرا سود بدون دغدغه چنین سرمایهگذاری، افراد را از تولید واداشت تا نیرو کار فعال تبدیل به فردی غیر بازده شود.
رشد مسکن نیز چنین رویهای داشته است زیرا ملک و مستغلات تاثیر تورمی در اقتصاد خانوار دارند و هرچه قدر که قیمت ملک بالا رود به همان میزان اجاره بها و هزینههای جاری املاک نیز بالاتر خواهد رفت. همانگونه که امروز شاهد هستیم که بر اساس اعلام رسمی، یک پنجم حقوق کارگر در ۱۰ سال پیش هزینه مسکن او میشد، ولی امروزه بیش از سه پنجم درآمد کارگر هزینه محل سکونت او میشود. اما ایجاد جذابیت برای سرمایهگذاری در هنر، چون یک کالای تورمی نیست، چنین تاثیرات منفی در جامعه ندارد. در حقیقت چنین موضوعی دستاورد حراج تهران است که به آن میبالد، زیرا هم زمینه رونق اقتصادی در هنر و صنایع خلاق را رقم زده و هم توانسته در کنترل سرمایههای سرگردان موفق باشد و از رشد تورمی در جامعه جلوگیری کنند. شاهد این مدعا نیز میتواند این موضوع باشد که تاکنون هیچ یک از اقتصاددانان نسبت به چنین بازار سرمایهای ایجاد شبهه و نقد نکردهاند، زیرا آگاهی این افراد در زمینه اقتصاد، گویای تاثیرات مثبت حراجهای هنری است.
کالایی شدن هنر و پدیده انبارداری
طرح سوالاتی همچون کالایی شدن هنر و پدیده انبارداری از عدم آگاهی به ماهیت هنر و مجموعهداری است. بر کسی پوشیده نیست وقتی یک اثر هنری در فضای شخصی هنرمند است مایملک شخصی اوست؛ اما وقتی تصمیم به ارائه آن در گالری میگیرد از آن پس خود هنرمند اثر هنری را به عنوان کالای هنری عرضه کرده است. در واقع ورود این اثر به فضای گالری به معنی در جریان قرار گرفتن کالایی برای مبادله است. این اثر پس از آنکه توسط هنرمند عرضه و به فروش میرسد، قانوناً تمامی حقوق مادی آن به فرد دیگری واگذار میشود، اما حقوق معنوی آن برای هنرمند محفوظ میماند؛ پس بر این قاعده هیچگونه عمل غیراخلاقی صورت نگرفته و هنرمند بر اساس مناسبات روز و قیمتی مشخص و مورد توافق، مالکیت اثر خود را واگذار میکند. اگر این قاعده مورد پذیرش نویسنده یادداشت نیست باید با مراجعه به مراکزی همچون مرکز هنرهای تجسمی بخواهد که صنفی محترم همچون گالریداران را تعطیل اعلام کند تا هنرمندان در خانه بنشینند تا شاید شخصی از آنها اثری خریداری کند.
در مورد پدیده انبارداری که نویسنده یادداشت مذکور از این واژه غلط و گمراهکننده استفاده کرده، نیز باید یادآوری کرد؛ اساساً دو نوع نگرش به مقوله مجموعهداری وجود دارد، برخی آثار را برای لذت شخصی خریداری میکنند و برخی نیز برای سرمایهگذاری که هیچکدام منافی چرخه اقتصادی و حمایتی از هنرهای تجسمی نیستند. زیرا هنرمند برای خلق اثر هنری نیازمند آن است که با فروش اثر خود راههای تجربی برای رسیدن به ایدههای خود را پیدا و در زندگی هنری خود پیشرفت کند. برای همین خرید اثر هنری برای لذت شخصی و یا سرمایهگذاری، هرکدام این امکان را در اختیار هنرمند قرار میدهند. بر همین اساس واژه انبارداری اشاعهدهنده جهل در جامعه است، زیرا برای هنرمند فرقی نمیکند که اثر او چگونه و برای چه منظوری خریداری میشود. حتی بسیار محتمل است وقتی فرد مجموعهداری برای لذت شخصی و از روی حمایت، اثر هنری را خریداری کرده، پس از فوت او، وارثانش چنین نگرشی نداشته باشند و بخواهند که به آثار از دریچه سرمایه نگاه کنند.
اما برای توضیح اینکه چرا سود خرید و فروش آثار هنری به جیب هنرمند نمیرود نیز نباید در جامعه جهل ایجاد کرد، زیرا وقتی فردی از روی رضایت اثر خود را وارد مبادلات اقتصادی میکند و فرد دیگری این کالا را به قیمت روز خریداری میکند، هر دو طرف از این معامله راضی هستند. اگر این اثر بر اساس شرایط اقتصادی در طول زمان دچار رشد قیمت شد، این فرد خریدار است که باید از این سود منتفع شود. زیرا براساس توافق صورت گرفته حقوق مادی اثر برای اوست نه هنرمند. بطور مشخصتر اگر فردی امروز ۱۰ میلیون برای خرید اثر هنری، پول رایج کشور را پرداخت کند که میتواند با این پول سایر سرمایهگذاریهای دیگر مثل طلا را انتخاب کند، پس از ۳۰ سال دیگر این اثر قیمتش به ۱۰۰ میلیون تومان رسید که همان کالاهای سرمایهای دیگر هم شاهد چنین رشدی هستند؛ این خریدار است که باید از سود انتفاع داشته باشد. همانگونه که هنرمند با فروش اثر خود در ۳۰ سال پیش منتفعشده و حتی آثار دیگری خلق و در چرخه اقتصادی قرار داده است. طرح چنین ابهامی مانند آن است که امروز اگر میخواهیم اثری از ونگوگ را خریداری کنیم به فرد عرضهکننده اثر بگوییم ما پول را به خانواده ونگوگ پرداخت میکنیم و باید بروید خانواده او را بیاورید، که براساس چنین وهمی هرگز معاملهای صورت نمیگیرد.
اما باید به نکتهای دیگر نیز اشاره کرد که هنرمند هم در مبادلات اقتصادی آثارش منتفع خواهد شد زیرا مالکیت معنوی اثر همچنان برای اوست و وقتی قیمت آثار هنرمند رشد داشته باشد، سایر آثار او نیز رشد خواهد کرد و او نیز از حُسن شهرت خود بهرهمند خواهد شد. بطور مثال در سال جاری که چهاردهمین و پانزدهمین حراج تهران برگزار شده است در مجموع، آثار ۲۰۳ هنرمند در حراج تهران عرضه شده که تنها ۲۶ هنرمند متوفی آثارشان در این حراج بوده است، ضمن آنکه باید یادآوری کرد هنرمندانی همچون منیر فرمانفرماییان، منوچهر یکتایی، مسعود عربشاهی، طلیعه کامران، پرویز کلانتری، محسن وزیریمقدم و صادق تبریزی از جمله هنرمندانی هستند که در سالهای اخیر و پس از آغاز به کار حراج تهران به دیار باقی شتافتند و در زمان حیات خود از انتفاع آثارشان در حراجها بهرهمند شدند. همچنین برخی از آثار هنرمندان متوفی نیز از سوی خانواده آنها به مارکت هنر عرضه میشود. بر همین اساس ایجاد شبهه با واژگانی همچون انبارداری، دادن آدرس غلط به جامعه و نشر اکاذیب محسوب میشود.
اینکه نگارنده یادداشت مجموعهداری را سبب کاهش استانداردهای هنری و زیباییشناسانه دانسته نیز از اساس بیاعتبار است زیرا اگر هنرمند نمیخواست اثر خود را بفروشد بطور کلی از روند تولید اثر هنری باز میماند و نمیتوانست استانداردهای هنری خود را ارتقاء دهد.
آمار غلط دادن
در یادداشت مذکور با اشاره به مشکلات جهانی در زمینه اقتصاد، فقر و تعداد پناهندگان اقتصادی به گونهای القاءشده که حراج تهران مسبب این جریان در کشور است. اما نگارنده یادداشت بدون فهم دقیق از مبانی اقتصاد؛ نقش اقتصاد هنر در جریانات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری را نادیده گرفته است. در این جا باید متذکر شد، شرایط اقتصادی شبهسرمایهداری در کشور پدیده جریانات اقتصادی داخل کشور است که مسلماً حراج تهران نقشی در آنها نداشته است؛ اما به عنوان یک فعالیت تجاری که در همهجای دنیا به عنوان ابزاری کنترلی برای جذب سرمایههای سرگردان استفاده میشود توانسته نقشی بیبدیل در اقتصاد خانوار ایرانی به ویژه هنرمندان و اعضای جامعه هنری داشته باشد.
در اینجا باید متذکر شد هنر ایران این توانایی را دارد که به عنوان یک قدرت اقتصادی نقشی تعیینکننده در سرمایهگذاری مطمئن در کشور داشته باشد، همانگونه که در یادداشت فوق ذکر شده که رشد آن طی ۱۰ سال گذشته بیشتر از رشد ملک بوده است. اما نگارنده ذکر نکرده که رشد ملک چه تاثیراتی منفی برای اقتصاد خانوار داشته است، مانند ایجاد ناامیدی در جوانان برای داشتن یک سرپناه، بالا رفتن اجاره بهاء و ضعیف شدن اقتصاد خانوار، پرهیز از تشکیل خانواده، ایجاد فضای کمتر برای زندگی و کاهش نرخ باروری و فرزندآوری در کشور و....
اما سرمایهگذاری در هنر نه تنها چنین تاثیرات منفی نداشته، بلکه اثرات مثبت آن بسیار بیشتر بوده است. اینکه این حراج طی ۱۰ سال توانسته یک بازار سرمایهگذاری مطمئن را به جامعه معرفی کند و با رشد اقتصادی مناسب روبرو باشد، دستاوردی است که در سایر بخشهای اقتصادی کشور کمتر با آن روبرو هستیم. حراج تهران با جذب سرمایههای سرگردان از ورود این پولها به کالاهای تورمی جلوگیری کرده و نقشی تعیینکننده در اصلاح اقتصادی کشور داشته است. این رشد اقتصادی مناسب، نقشی تعیینکننده در ایجاد کسب و کار داشته (کافی است رشد تعداد گالریها در تهران و سایر شهرستانها را طی یک دهه اخیر پس از آغاز به کار حراج تهران بررسی شود). ضمن آنکه با بالا رفتن فضای نمایشگاهی کشور برای بسیاری از جوانان دانشجو بستری برای ارائه آثار و کسب درآمد از هنری که برای آن تحصیل کردهاند فراهم شده است. هماکنون شاهد هستیم بلافاصله پس از اعلام نتایج موفقیتآمیز حراج تهران، فروش آثار هنرمندان جوان و کمتر شناختهشده در گالریها نیز رونق گرفته و تاثیر حراج بر مارکت عام فروشی آثار هنری را همه اعضای جامعه هنری و علاقمندان به هنر احساس میکنند.
در کنار این موارد باید توجه نگارنده را به تاثیراتی سیاسی و اجتماعی این نوع سرمایهگذاری جلب کرد. اینکه ایران قدرت هنر منطقه است بر کسی پوشیده نیست، اما اگر این هنر نتواند خود را به جامعه جهانی بشناساند عملاً از قدرت فرهنگی و اعتبار بینالمللی آن کاسته میشود. اما امروز به یمن برگزاری حراج تهران شاهد هستیم که چقدر هنر ایران در جهان و به ویژه منطقه سرآمد است. در منطقه خاورمیانه حراج تهران بزرگترین رویداد اقتصادی هنر است و با فاصله بسیار از حراجهای داخلی کشورهای رقیب منطقه، مانند مصر، ترکیه و امارات، بیش از ۶ میلیون دلار فروش را تجربه میکند و حتی در رقابتی شانه به شانه با حراجهای بینالمللی صاحبنام منطقه مانند کریستیز، ساتبیز و بونامز قرار دارد. این توانمندی قدرت اقتصادی هنر ایران را نشان میدهد و به جهانیان ثابت میکند که با وجود تحریمهای اقتصادی طی یک دهه اخیر ما چه رشد اقتصادی در هنر را تجربه میکنیم. همین شرایط اقتصادی پایدار از خروج هنرمندان جوان جلوگیری کرده و حتی هنرمندان پناهجو به کشورهای دیگر را نیز اقناع کرده که مجدداً به وطن خود مراجعه کرده و آثارشان را در بازار داخلی کشور عرضه کنند.
در پایان نیز باید متذکر شد که نویسنده یادداشت مذکور با برشماری شرایط سیاسی کشور مانند اصولگرایی و اصلاحطلبی قصد القاء سیاسی بودن جریان اقتصاد هنری در کشور را دارد. اما باید یادآور شد که این رویداد اقتصادی زیر لوای نظام جمهوری اسلامی ایران برگزار میشود و احزاب سیاسی آن هم التزام به این نظام دارند. اگر از سوی نظام جمهوری اسلامی ایران احزاب سیاسی مثل اصولگرایی و اصلاحطلبی پذیرفته هستند، اینکه قصد القاء تخریبگری به جریانات سیاسی کشور را داشته باشیم خطایی است که چهره نظام را هدف قرار داده و نوعی رادیکالیسم را تصویر میکند که خلاف دیدگاه وحدت طلب رهبر انقلاب است.
از سویی دیگر حراج تهران در دولت احمدینژاد آغاز شد که جریانی اصولگرا داشت و در دوران اعتدالطلبی به راه خود ادامه داد و امروز نیز از وزارت فرهنگ و ارشاد دولت انقلابی و مردمی مجوز برگزاری گرفته است. این بدان معنی است که تمامی این دولتها در بخشهای اقتصادی و فرهنگی و هنری، ضمن تایید آن، مجوز برگزاری چنین رویدادی را صادر کردهاند و القاء وهمی به جریانات سیاسی ورشکسته، دادن آدرس غلط و اشاعه جهل در جامعه است.»