علیرضا سمیع آذر ا پژوهشگر تاریخ هنر
از حیث مضمون تابلوی مرگ مارا از ژاک لوئی داوید نخستین نقاشی مدرنیستی است، بهخاطر استفاده از یک واقعه سیاسی معاصر برای خلق نقاشی بدون دستکاری در واقعیت آن؛ برخلاف آثار پیشین هنرمند که روایتهای دوران کلاسیک را تجسم میبخشند.
نقاشی مبین علایق نئوکلاسیک هنرمند در شمایلسازی با نمایش بدن، عضلات و آناتومی است، لیکن در ارائه محیطی ساده و بیآلایش، نمایانگر ایدهآلهای انقلاب و تمایلات ضداشرافی است.
ژان پل مارا، پزشک و نویسنده انقلابی و یکی از چهرههای سرشناس تندروترین جناح انقلابی فرانسه بود. او از نزدیکان رهبران انقلاب همچون دانتون و روبسپیر بود و همانند آنان عمیقاً براین باور که با توسل به خشونت میتوان به آرمانهای انقلاب دست یافت.
مارا از بیماری پوستی مزمن اگزما رنج میبرد که او را مجبور میکرد برای تسکین درد اغلب وقتش را در وان حمام گذرانده و به نامهها و کارهای اداری نیز همانجا رسیدگی کند.
وی در سال ۱۷۹۳ در همان وان مورد تهاجم دختری جوان به نام شارلوت کوردی از خانوادهای اشرافی عضو حزبی میانهرو قرار گرفت و با ضربات چاقو به قتل میرسد. مرگ مارا پایان دوره انقلابی و آغاز عصر خفقان در فرانسه موسوم به دوران وحشت بود. شارلوت که مارا را در قتلعام سپتامبر سال قبل مسئول میدانست، با یادداشتی مبنیبر تقاضای کمک و افشای یک حلقه ضدانقلابی خود را به او رساند و پس از فرو کردن چاقو در سینهاش بهقصد انتقام، همانجا ماند و فرار نکرد تا اینکه دستگیر و محاکمه شد.
او در دادگاه مدعی شد مارا را بهخاطر جنایتهایش و باهدف توقف چرخه خشونت و کشتار به قتل رسانده است. ۴ روز بعد شارلوت در میدان انقلاب در برابر جمعیتی که دیوانهوار علیه او فریاد میکشیدند، با گیوتین سر بریده شد.
نحوه ارائه شخصیت مارا ترحمبرانگیز، اما ستودنی و قهرمانانه است؛ هیچ نشانی از بیماری پوستی در او نیست و چهرهاش آرام و صبور در تحمل درد و مرگ بهنظر میرسد. رنگ سبز پارچه روی وان و زرد جاری در محیط به این آرامش میافزاید. چاقویی که در سینهاش فرو رفته روی زمین افتاده، ولی قلم هنوز در دست راست اوست.
در دست چپ نامهای است که شارلوت با آن محافظین را فریب داده و به مارا نزدیک شده است. حالت چهره آکنده از ضعف و احتضار در واپسین دم حیات است؛ گویی از نفس افتاده بسوی مرگ میرود. نقاشی بهجای پرداختن به حواشی، بر شخصیت قربانی تمرکز دارد؛ او متین و موقر زیر نوری درخشان تقدیس میشود، از مسئولیتش در اعدامها در جریان انقلاب نشانی نیست و لذا اثر داوید ستایش مرگ انقلابی است.
نقاشی تاثیرات آشکاری از هنر مسیحی را نشان میدهد؛ مارا، از حیث فیگور برهنه نورانی با آرامش پارساگونه در قامت شهید انقلاب، یادآور پردههای خاکسپاری مسیح و صحنههای شهادت قدیسین است. شاخصترین نمونه مشابه تندیس پیتا از میکلآنژ و تابلوی تدفین مسیح از کاراواجو است که در هردو پیکره نورانی مسیح، بهویژه بازوی راست افتاده او شبیه اثر داوید است.
مرگ مارا، شمائلی رومانتیک از شهید انقلاب است که جایگزین شهید مسیحی شده است. انقلاب فرانسه؛ مادر همه انقلابهای قرن بیستم، یورشی بر جلوههای مقدس سلطنت و کلیسا بهمنظور استقرار جمهوری سکولار بود.
مرگ مارا در سالهای انقلابی فرانسه بسیار مورد تحسین بود و نسخههای متعدد کپی از آن برای تبلیغات سیاسی توسط شاگردان داوید تولید شد. اما پس از سرنگونی و اعدام ماکسیمیلیان روبسپیر اهمیتش را از دست داد. در قرن بیستم تابلو دوباره مورد توجه قرار گرفت و الهامبخش بسیاری از هنرمندان شد؛ از جمله پابلو پیکاسو و ادوارد مونک که اقتباسی از آنرا به سبک خود برای اشاره به مضامینی دیگر بازآفرینی کردند.
اثر داوید در آفرینش صحنههایی از رمانها، فیلمهای سینمایی و حتی کلیپهای موسیقی پاپ و راک نیز الهامبخش بوده است. تابلو از اواخر قرن ۱۹ در موزه هنرهای زیبای بروکسل، شهری که هنرمند سالهای پایانی عمر را آنجا در تبعید گذراند، نگهداری و در معرض نمایش عمومی قرار دارد.
منبع : ایرنا