تجسمیآنلاین: شروینکندری: قباد شیوا گرافیست برجستهی ایرانی که متولد ۴ بهمن ۱۳۱۹ از همدان در ایران است. وی در زمینهی طراحی پوستر، آرم و لوگو و تصویر سازی آثار برجستهایی خلق کردهاست. امروزه آثار او در سراسر جهان خصوصا بعضی از موزهها و گالریها معرف نوعی گرافیک با ویژگیهای ایرانی محسوب میشود که خاص خود استاد قباد شیوا است. در ادامه، نمایشگاه انفرادی با عنوان افسانههای ایرانی در تصویرگریهای قباد شیوا در گالری ثالث بهانهایی شد تا در باب هنر امروز و دیروز با وی گفتگویی صورت گیرد.
آقای شیوا تعریف شما از تصویرگری یا تصویرسازی چیست و چه تفاوتی با دیگر شاخههای هنری هنرهای تجسمی مثل نقاشی دارد؟
درواقع تصویرگری سوار بر یک مسئلهایست که از پیش فرمان داده شده است، مثلا فرض کنید برای رو جلد یک کتاب، قصهایی و داستانی هست و طراح باید با دانستن اینکه تصویر درکجا قرار میگیرد، آیا روجلد کتاب است یا برای یک شعر، درواقع آن ادبیاتی که وجود دارد باید در قالب تصویر باشد آنرا تصویرسازی کند. اگر هم کتاب یا قصه هست موضوع داده میشود و تصویرگر با احاطهایی که بر این مسئله داردتصویرسازی میکند.
نقاشی افکار نقاش را بیان میکند، اما تصویرگر یا تصویرسازی براساس آن موضوعی که به هنرمند داده میشود باید با حفظ مشخصات آن موضوع تصویری تهیه کند که با داستان همخوانی داشتهباشد.
تا چه اندازهای همخوانی و تعبیر همزمانی متن و تصویر در تصویرسازی اهمیت دارد و آیا باید متن و تصویر باید باهم ترجمه شوند؟
نتیجهی هر فعالیت یا خلاقیتی به تصویرگر داده میشود که بر آن اساس تصویرسازی را انجام دهد. وظیفهی تصویرگر این استکه حال و هوای آن موضوع را حس کند و خروجی این حس تصویری باشد که برای درک بهتر مردم از طرف موضوعی که تصویر شده رجوع به اصل داستانی باشد که تصویرگریها از روی آنها انجام گرفتهاست. صد در صد باید متن و تصویر در تصویر سازیها باهم از یک ترجمه برخوردار باشند.
از نگاه شما چه آیندهایی برای هنرمندان تصویرساز جوان که امروزه در عرصه هنر فعالیت میکنند میتوان تصور کرد؟
برای شخصی که تصویرگر یا تصویرساز است شرایط موجود اصلا مسئلهی مهمی نیست، مهم این استکه تصویری که میسازد و طراحی میکند به موضوعی که به هنرمند دادهاند همخوانی داشتهباشد.
یک اثر هنری خوب از چه تعاریفی برخوردار است و چه چهارچوبهای بصری را در بر دارد؟
خلاقیت، تصویر ساز یا تصویرگر اولا باید قصه یا داستانی را که به او دادهاند را درک کند و با توجه به اینکه تصویرسازیها یا تصویری که من یا شما خلق میکنیم به صورتی باشد که بیننده را تحریک کند تا به اصل موضوع رجوع کند و آن را مورد مطالعه قرار دهد. این وظیفه ی یک تصویرگر است.
آیا حس درونی هنرمند بر زایش و آفرینش یک اثر هنری تاثیر دارد؟
صد در صد، الان همین نمایشگاهی که برپا است بر اساس متل ها یا افسانه های ایرانی است و طراحش باید بداند که این چه هست و وقتی این موضوع را به من دادند شروع به تحقیق کردن در مورد آن کردم و داستانهایی که به من دادند را مطالعه کردم و خروجی آن تصویرسازیهایی بود که شما بعضی از آنها را در این نمایشگاه میبینید. درواقع باید بیینده یا خواننده را تحریک کرد که به خواندن اصل داستان یا موضوع برای مطالعه بیشتر مراجعه کند.
بهرهگیری از آثار پیشینیان و مطالعه بر روی آن ها تا چه اندازه میتواند بر هنر معاصر، امروز تاثیرگذار باشد؟
در هر صورت هر هنرمند باید به دنبال سابقهی هنری موجود در مملکتش برود و مطالعه بکند، بعد تصمیم بگیرد آیا تصویری که میسازد به فرهنگ تصویری مملکتش چیزی اضافه میکند یا نه. پس یک مسئولیت بزرگی هست که هر تصویرگری باید کمک کند تا مخاطب به دنبال مطالعه اصل ماجرا برود.
دانش تئوری و فلسفی تا چه حد میتواند بر خلق و آفرینش یک اثر هنری مهم باشد؟
قطعا مهم است چرا که نه، یعنی تصویرگر درواقع باید شناخت کاملی به سابقهی تصویرگری در آن کشور داشتهباشد و هنگامیکه کار تصویرسازی انجام میدهد علاوه بر اینکه موضوع را بیان میکند باید به هنر تصویرگری آن کشور اضافه کند. الان همین نمایشگاهی که هست و تصویرگری هایی که من انجام دادم کلی روی متل ها مطالعه کردم و جوری طراحی کردم که مخاطب تحریک شود و به اصل ماجرا مراجعه کند.
شما بیشتر طراحی پوستر و گرافیک کار میکنید و یکی از دوستان نزدیک مرتضی ممیز هم بودید که ایشان هم در آن زمان خیلی تصویر سازی کار میکردند، خاطرهایی از دوران و کارهای تصویرسازی استاد ممیز دارید؟
من و مرحوم مرتضی در دانشکده هنرهای زیبا تحصیل کردیم و من بارها کتابهایی که تصویرسازی میکرد را میدیدم، حتی یک وقتهایی میشد که به من زنگ میزد و میگفت قباد یک کاری برای فلان داستان انجام دادم بیا ببین و خب من هم میرفتم و اگر نظری به نظرم میرسید بهش میگفتم. همکاری ما خیلی نزدیک به هم بود و خدا رحمتش کند.
تا چه حد اسطورهها بر اثرهای مدرن تاثیرگذار هستند؟
اولین وظیفهی یک تصویرگر این هست که از طریق تصویری که ایجاد کرده مخاطب را تحریک کند که به دنبال اصل داستان برود. در همین نمایشگاه خیلی از بچه ها به دنبال داستانهای این تصویرگریها بودند و درواقع تمام آثاری که رو دیوار این نمایشگاه هست کمک کرد که مردم به دنبال اصل داستانها بروند و مطالعه کنند. اگر این اتفاق پیش آید یعنی هنرمند تصویرگر ماهری است. مردم از طریق تصویر ارتباط برقرار میکنند و خود ناشر میگفت تصویرهایی که من کشیدم باعث شده مردم بیشتر جذب خواندن کتابها شدند و به دنبالشان برای مطالعه رفتهاند. وظیغهی تصویرگر این هست که همجوره درک بکند چون تصویرسازی عاملی هست که شما میبینید و چون می بینید به اصل ماجرا رجوع میکنید، همچنین تصویرگر باید خیلی مراقب باشد که چهکاری انجام میدهد، در واقع تصویرسازی با نقاشی فرق دارد.
از نگاه استاد قباد شیوا مبانی هنر امروز را بر چه اساس هایی میتوان تعریف کرد؟
آن چیزی که من میتوانم بگویم عشق است که در نسل امروز این عشق وجود ندارد. شاید کم و بیش اشخاصی کارهای ارزشمندی بکنند اما بقیه صرفا دنبال پول و این چیزها هستند. در صورتیکه تصویرگری به فرهنگ مردم خیلی کمک میکند و یک تصویر خوب باعث میشود که مردم به سراغ مطالعه آن کتاب بروند و خواندن آن موضوع را ترویج دهند. پس هر تصویری که من نوعی میکشم محرکی استکه بیینده قصهرا بخواند و این اتفاق امروزه خیلی کم شدهاست.
مهمترین مسئله خلق یک اثر هنری از ایده تا اجرا کدام بخش است؟
مهمترین قسمت اول ایده هست، حالا برای نشان دادن آن ایده مهارت اجرایی لازم است و صد در صد مرحله ایده تا اجرا به هم مرتبط هستند. اجرای کار بسیار مهم است چون مردم نتیجه کار را میبینند. مثلا در همین نمایشگاه خیلی ها از من سراغ کتابها را میگرفتند که من میگفتم کتاب ها ناشر دارند و میدیدم که اغلب کتابهارا تهیه کردند و به من نشان میدادند.
شما هم گرافیست هستید هم تصویرگر اگر از خودتان بپرسند که اهل کدام طایفه از این دو بخش هنر هستید چه میگویید؟
تصویرسازی از مشتقات گرافیک هست، بعضی ها دنبال کار طراحی پوستر هستند و بعضی به سراغ تصویر سازی داستان ها و محتواهایی که نیاز هست مردم مطالعه کنند میروند. رسالت یک تصویرگر این هست که بیننده را تحریک کند که اصل ماجرا را بخواند و رسالت یک گرافیست در کاری که انجام میدهد یاید انطباق کامل داشته باشد در مورد قصه، داستان یا موضوعی که بهش دادهاند. اگر تصویر سازی من ساز خودش را بزند و موضوع هم همینطور نمیشود، این ها وقتی باهم و در کنار هم جمع میشود تاثیر بیشتری دارد. پوستر هم بلاخره اطلاع رسانی یک اتفاق است که می تواند سیاسی، هنری و ... باشد. پوستروظیفه اش از تصویرسازی جداست، پوستر تحلیل کننده و اعلام میکند که مثلا این اتفاق در فلان کشور یا گالری فلان در پیش است. این ها همه وقتی موثر است که پوستر یا تصویرسازی در خودش کامل باشد. پس باید کسانیکه اسمشان را گذاشتند طراحان گرافیک اشراف کامل داشته باشند حتی در جامعهایی که در آن زندگی میکنند و اگر غیر از این باشد کار بیهودهایست. به طور کلی یکوقت شما به عنوان تصویرگر به سراغ من میآیید که مخاطب از طریق تصویر من به دنبال موضوع اصلی میرود و آن را مطالعه میکند. اما پوستر فقط اطلاع رسانی هست و مکانیزم طراحی برای پوستر با طراحی در تصویر سازی خیلی فرق دارد.
پوستر اول از همه باید دیده شود و زمانیکه دیده شد تاثیر گذاری صورت میگیرد و من خودم خیلی علاقهی زیادی به طراحی پوستر دارم. فرق می کند یعنی آن سالهایی که ما دانشجو بودیم این نبود که بگیم به دانشگاه هنرهای زیبا بیایم و مطالعه کنیم بعد کاسبی راه بیاندازیم. نگاه امروز فرق کرده است الان همه از هنرمند تا کاسب به دنبال مادیات هستند و به این خاطر یک وقتایی سطح کار خیلی پایین میآید. همهی اینها بستگی به این دارد که کسی باعلاقه دست به کاری میزند تا پول سازی کند. دانشجویان امروز باید خودشان را آماده کنند برای فردا. الان وقتی میبینیم ابزاری مثل کامپیوتر آمدهاست و شخصیت کامپیوتر بیشتر در آثار حضور دارد، اما هنرمند شخصی است که با دستش کار کند این ها خیلی فرق دارند. امروزه همه تولیدات موجود مشخص استکه از مهارتهای داخل کامپیوتر بهره گرفتهشدهاست.