تجسمیآنلاین: شقایق کندری: در روزهایی که کرونا همه را خانه نشین کرده است، برآن شدیم که در تجسمیآنلاین هر روز یک هنرمند را معرفی و تابلوهای معروف وی را نشان دهیم تا رخوت روزهای قرنطینه با هنر زدوده شود.
اوژن آنری پل گوگن، نقاش و تندیسگر فرانسوی و یکی از مهمترین چهرههای سبک پُستامپرسیونیسم و پریمیتیویسم بود.. بعد از چند سال او خانواده و شغل تجاری خود را ترک کرد و به زندگی در جزیره ای در دریاهای جنوب روی آورد و به تکرار از خود به عنوان وحشی یا بدوی یاد کرد. این هنرمند برای فرار از فشارها و مادی گرایی تمدن غربی به نوعی از آن دوری می جوید. وقتی گوگن به اشتیاق هنری خود پی برد، فهمید تنها یک مسیر دارد: خلق موضوع و به تصویر کشیدنش به شیوه ای درونی. او از اصالت کار خود و هویت هنری بی همتایش احساس غرور می کرد. پس از آن به بورس روی آورد و در فراغت و روزهای تعطیل به نقاشی می پرداخت. به تدریج به خرید و گردآوری تابلوهای امپرسیونیستی مشغول شد. از ۱۸۸۳ میلادی به طور تمام وقت به نقاشی پرداخت. چندی بعد در نگارخانه ولار در پاریس نمایشگاه انفرادی تشکیل داد.
در حقیقت رسالت اصلی گوگن آزادسازی هنر از قید و بند زمان بود. او در جست و جوی جایگزینی حقایق عینی روزمره با واقعیت ذهنی و تخیل و رویاها بود و به فروشنده آثارش می گوید: “من نقاشی نیستم که طبیعت را کپی کند. با من همه چیز در پندار شوریده ام، اتفاق می افتد. “
از نظر او موثرترین راه ارتباط جهت آشکار کردن حقایق جهان از طریق سمبل ها و انگیزش سریع رنگ و فرم است که ذهن را به سان نوای موسیقی به هیجان در می آورد و مدعی بود سمفونی ها و هارمونی هایی را در فرجام کارش به دست می آورد. گوگن باور داشت که نقاشی باید سبب شود، شخص همانگونه بیندیشد که موسیقی باعث ایجاد آن نوع تفکر می شود.
تاثیر هنر شرق بر آثار نقاشانه پل گوگن را نباید از یاد برد. گوگن معتقد بود که تمدن مغرب زمین از جا در رفته است و جامعه صنعتی بشر را به طرف زندگی ناقصی که باید صرف منافع مادی شود، سوق می دهد، بدون آنکه مجالی برای بروز عواطف انسانی بر جای بگذارد. گوگن برای مکاشفات خود در این دنیای پنهانی احساس، پاریس را به قصد غرب فرانسه ترک کرد تا در میان دهقانان ایالت برتانی زندگی کند. در آنجا کوشید تا در تصویرهایی به نام تجلی پس از موعظه دینی ایمان ساده و صریح آنان را به تصویر بکشد. این چیزی بود که هیچ یک از نقاشان مکتب رومانتیسم به آن دست نیافته بودند، یعنی شیوه ای مبتنی بر منابع پیش از نهضت رنسانس، برجسته نمایی و سه بعد نمایی جای خود را به شکل های برابر و ساده محصور در درون خطوط کناره نمای سیاه و ضخیم داده اند و رنگ های تابناک پرده نیز به همان اندازه غیر طبیعی است. گوگن همانند استادان نقاش پیش از خود موضوعاتش را از دل تاریخ، دین و اسطوره ها همچون خدایان و الهه ها، قهرمانان اساطیری و زیبایی های خیالی بر می گزید. در حقیقت او خود را وقف سنت بازآفرینی عناصر ابدی کرده بود. شاید وی در این انتخاب در جست وجوی جاودانگی هنرش بود و دریافته بود: “هر چیزی که بتواند در جریان زمان دوام آورد، همواره به عنوان اثر یا پدیده کلاسیک لحاظ خواهند شد “. گوگن بر این باور بود که سوژه اثر چون موسیقی در زیر چتر آوا و الحان موزیکال از پس شکل و رنگ تجلی می یابد و کاملا درونی است.
گوکن با بازیگوشی و طنازی از گستره وسیعی از رسانه ها، مواد و متریال برای خلق و آفرینش استفاده می کرد و در این راه از هنر بدوی، غارنگاری های کهن، نقاشی های گلدانی یونانی، هنر شرق و امکانات زندگی نوین و زرق و برق خیابان ها الهام می گرفت و اقتباس می کرد و کژنمایی و دگرگونی را می آزمود و مکاتب و جریانات بازتاب گرایانه را جریاناتی منفعل و تقلیل گرا می دانست. گوگن بر خلاف امپرسیونیست ها، غالب موضوعاتش همچنان ریشه در ادبیات، تاریخ و مذهب داشت، حال آنکه امپرسیونیسم از موضوعاتی روزمره بهره می برد، با این وجود وجه اشتراک روشن میان تمامی هنرمندان مدرنیست به چالش کشاندن اصول پابرجای چیستی هنر است.
گوگن در فرایند آفرینش آثارش فضاهای متنوعی را آزمود. تجربیات این هنرمند امتزاج فضا و زمان، مکان های مختلف را برای رهروانش به ارمغان آورد. جریان هنر در این زمان از مسیر همیشگی اش خارج شده بود زیرا در این برهه از زمان هنرمندان بی شمار دیگری از دست آوردهای هنر شرق، خاور دور، هنر آفریقایی و هنر سیاهان الهام گرفتند و آثار خود را در محور جدیدی به نام هنر نو به حرکت در آوردند. چنانکه می دانیم، هنرمندانی نظیر گوگن، موضوع و عناوین آثار نقاشانه گذشته را مشق می کردند. گوگن با آفرینش مصور داستان های مذهبی در فضایی که هیچ شباهتی به آثار نقاشانه مبتنی بر روایات مذهبی پیش از خود ندارد، مرزهای زمان را در می نوردد و فاصله میان واقعیت و تخیل را مخدوش می سازند. هنر گوگن بی اعتنا به بازنمایی های معمول، فرم و رنگ را در مسیر نیل به بیان مورد نظر هنرمند سوق می دهد و این جسارت وی چراغ راه هنرمندان سال های بعد در قالب جریان های فوویستی، سمبلیستی و گروه های متعدد دیگر شده است.
گوگن به عنوان پیشتاز حرکت های ضدناتورالیستی، همچون فوویسم در فرانسه و هیجان نمایی در آلمان و کشورهای دیگر معرفی شد. سرانجام این نقاش و تندیس گر فرانسوی در ۱۹۰۳ میلادی در ۵۵ سالگی در یکی از جزایر مارکیز در جنوب اقیانوس آرام درگذشت و به این ترتیب زندگی یکی از آفرینندگان مفهوم جدید نقاشی به پایان رسید. امروز پل گوگن یکی از مشهورترین هنرمندان تاریخ اروپا به حساب میآید.