به گزارش تجسمی آنلاین، نمایشگاه آثار علی حمیدیمقدم با عنوان "بازمان" در گالری سایه برگزار شد. حمیدی مقدم درباره شکلگیری این مجموعه گفت: از چند سال پیش دغدغهای در من متبلور شد که باعث شد شیوه زندگی خود را تغییر داده و بر مبنای تجربهگرایی زندگی کنم. بر این مبنا به سفرهای زیادی میرفتم و در این حین با آدمهایی برخورد میکردم که برایم جذاب بودند اما نزدیک شدن به آنها دشوار بود. در اقلیمهای مختلف ایران و همینطور در خارج از کشور با این افراد وقت گذراندم و خصوصیات بارزی که در همه آنها دیدم این بود که یک مسیر زوال را طی کرده و به یک خط نابودی رسیده بودند، اما پیش از آنکه به پایان برسند توانسته بودند به زندگی برگردند و جنس دیگری از زندگی را تجربه کنند.
حمیدیمقدم افزود: در سفرهایی که به طبیعت داشتم اغلب پیش میآمد که در جنگلها با تودههایی بزرگ و پراکنده مواجه میشدم که از حجم زیادی خاک که در طول چند صدسال به هم فشرده شده بودند شکل گرفته بودند. این تودههای عظیم در میان خود ریشههای درختان را داشتند. در جریان آتشسوزیهای جنگل که به شکل طبیعی در طول قرنها تکرار شده است، بخشی از ریشهها از سوختن در امان مانده و بعد در جریان سیلها و توفانها آنقدر بر روی خاک و گل غلت خوردهاند که تبدیل به یک توده بزرگ و محکم مانند بتن شدهاند. من با یافتن این تودهها بهسختی لایههای خاک روی آنها را میکندم تا به ریشه برسم و بعد آنها را به کارگاه خود حمل میکردم.
او درباره نحوه تبدیل این ریشههای کهن به یک نمایشگاه گفت: من هیچ تغییری روی ریشهها به وجود نیاوردم و تنها آنها را تمیز کردم. اما مسئله صرفاً نشان دادن ریشهها نبود بلکه نشان دادن این بود که ریشهها تا مرحله زوال رفته بودند و حالا آنها را به زندگی برگرداندم.
حمیدیمقدم با اشاره به جعبههای آینه گفت: هرکدام از این جعبهها شاید تکههایی از درون من هستند که به زوال رسیده و بعد دوباره ادامه میدهند. اطراف آنها عکسهای رادیولوژی خودم قرار دارد و این عکسها حیات برهنه من و بخش درونی من هستند که دیده نمیشود، اما همینها هستند که مرا شکل دادهاند. ریشههای درختان نیز همینگونه هستند و آنچه به آنها فرم داده است خاکی است که آنها را در بر گرفته است. این جعبهها دارای پوشش سفت و سختی نیست بلکه اسفنجی و نرم هستند تا بی فرم باشند و با ریشههای سفت و سخت تضاد داشته باشند.
حمیدیمقدم افزود: ریشههایی که قبلاً در خاک کور بودند حالا در آینه روشن و درخشان دیده میشوند. در اینستالیشنی که از این ریشهها در گالری ایجاد شد، مشاهدهگر نقش مهمی دارد. او در آینههای جعبهها با جنگلی از ریشهها مواجه میشود که تا بینهایت گسترده است و بیننده را در خود میگیرد. این چیدمان تعامل مستقیم با مشاهدهکننده دارد و او را به بازی میگیرد. مخاطب ناخودآگاه شروع به تجربه کردن میکند و در جعبههای مختلف ارتباط خود با ریشهها را مشاهده میکند. درعینحال وقتی مخاطب سر خود را داخل جعبههای آویزان و معلق میکند، درون آینههای موازی جنبههایی از خود و قسمتهایی از بدنش را میبیند که در حالت عادی امکان دیدن آنها را ندارد. هدفم از این چیدمان آن بود که طبیعت را چندوجهیتر و واقعیت را واقعیتر و خارج از محدودیتهای دید ما نشان دهم.
حمیدیمقدم ادامه داد: در چرخه تولد، زندگی و مرگ آنچه برایم اهمیت دارد این است که در چه مقطعی میتوان نهایت زیستن را داشت. یعنی دورانی که بتوانیم در زیستن خود عمیق باشیم و واقعاً آن بخش از عمر خود را زندگی کنیم. آنطور که در این نمایشگاه دیدم، مشاهدهکننده زمانی که در گالری و در ارتباط با ریشهها و جعبههای آینه قرار میگرفت، حداکثر زیست خود را داشت و از لحظهلحظه حضور خود در گالری استفاده میکرد و حتی عدهای از مخاطبان چند بار به دیدن این چیدمان آمدند.
او با اشاره به فیلمی که در گالری پخش میشد گفت: در حال ساخت یک مستند از افرادی هستم که در سالهای گذشته با آنها مواجه شده بودم. بخشهایی از این فیلم در گالری پخش میشد اما نه به قصد اینکه مخاطبان فیلم را ببینند بلکه تنها برای اینکه بتوانند درگیر فضا شوند. من معمار هستم و آن زمان که از آدمها فیلم میگرفتم یا ریشهها را جمع میکردم دلیل این کارها را نمیدانستم، اما وقتیکه این عناصر مرا به خود جلب میکرد احساس میکردم که بعدا میتوانم کاری با آنها انجام دهم.
منبع:هنرآنلاین