سرویس‌های خبری
شناسه خبر : 23714
تاریخ انتشار : 1399/05/06 12:01
هنر در قرنطینه/ آشنایی با هنرمندان بزرگ دنیا

رنوار، درخشش یک خلاقیت جدید



کار رنوار به لحاظ فکری و تکنیکی تصویرسازی کاملی از این رویکرد جدید بود. با استفاده از ضرب قلم‌های کوتاه و رنگارنگ، او جنبش اتمسفر، برق روی گیاهان سبز و به‌ویژه نور روی پوست زنان جوان در فضای آزاد را به تصویر می‌کشید.

تجسمی‌آنلاین: در روزهایی که کرونا همه را خانه نشین کرده است، برآن شدیم که در تجسمی‌آنلاین هر روز یک هنرمند را معرفی و تابلوهای معروف وی را نشان دهیم تا رخوت روزهای قرنطینه با هنر زدوده شود.

پیر آگوست رنوار، در ۲۵ فوریه سال ۱۸۴۱ در فرانسه متولد شد. او یکی از نقاشان سبک امپرسیونیسم به‌شمار می‌رفت.

کارهای اولیه رنوار قاب‌هایی امپرسیونیستی از زندگی واقعی بودند و رنگ و نور در آن‌ها می‌درخشید. در اواسط دهه ۱۸۸۰ او از این جنبش فاصله گرفت تا تکنیکی سازمان‌ یافته‌تر و رسمی را برای نقاشی‌های پرتره و فیگور به ویژه با موضوع زنان به‌کار گیرد. رنوار در یک خانواده صنعتگر به دنیا آمد. پدرش خیاطی بود که هفت فرزند داشت و در سال ۱۸۴۵ با خانواده‌اش به پاریس نقل مکان کرد. رنوار در همان سنین کودکی استعداد خود را بروز داد. والدین او خیلی زود توانایی‌اش را شناسایی کرده و به او آموزش دادند. در سن سیزده سالگی او به کار در یک کارخانه چینی‌سازی مشغول شد و در آنجا یاد گرفت چطور بشقاب‌ها را با بوته‌های گل تزئین کند. کمی بعد از آن او به نقاشی روی بادبزن و پنل‌های پارچه‌ای مشغول شد و حتی برای کلیساها نقاشی مذهبی می‌کشید. مهارت او و لذت عظیمی که از کارش می‌برد خیلی زود متقاعدش کرد که به تحصیل در رشته نقاشی مشغول شود. او در سال ۱۸۶۲ با پول اندکی که پس انداز کرده بود، به گذراندن دوره طراحی و آناتومی در مدرسه «بوزار» و دوره نقاشی در استودیوی شارل گلیر (Gleyre)، نقاشی سوئیسی، پرداخت. اگر چه سبک آکادمیک او باب میل رنوار نبود اما به هر حال او شیوه‌های استادش را پذیرفت تا بتواند مهارت‌های اولیه برای نقاش شدن را به‌دست آورد.

رنوار با سه شاگردی که چند ماه بعد به استودیو قدم گذاشتند، رابطه نزدیکی پیدا کرد: آلفرد سیسلی، کلود مونه و فردریک بازی. هر چهار هنرجو رویای هنری را در سر می‌پروراندند که به زندگی نزدیک‌تر بود و از سنت‌های گذشته آزاد است. ایده‌آل‌های مشترک این چهار مرد جوان خیلی زود به دوستی قوی‌ای منجر شد و برخی از نقاشی‌های رنوار از این افراد به همین دوره بازمی‌گردد. در همین زمان در کارگاه دیگری در آکادمی سوئیس، هنرمندان جوانی مانند پل سزان و کامی پیسارو دغدغه‌های مشابهی داشتند. به کمک فردریک بازی، این دو گروه با یکدیگر ارتباط برقرار کردند.

شرایط، رنوار را به تلاش برای آزادی و تجربه در سبکش تشویق می‌کرد. سنتی که در آن زمان در نقاشی وجود داشت از این قرار بود که حتی نقاشی منظره نیز باید در استودیو انجام شود. در بهار سال ۱۸۶۴، چهار دانشجوی «گلیر»، به‌طور موقت به بیشه فونتن بلو رفتند و در آنجا خود را وقف نقاشی مستقیم از طبیعت کردند. این بیشه قبل‌تر نیز هنرمندانی را به خود جلب کرده بود که از میان آنها می‌توانیم به «تئودور روسو» و «ژان فرانسوا میه» اشاره کنیم. در سال ۱۸۶۳، ادوارد مانه قدمی شجاعانه‌تر برداشت: تابلوی «ناهار در چمنزار» رسوایی بزرگی به بار آورد زیرا موضوع و تکنیک به‌کار رفته در آن روی مشاهده‌ی واقعیت مدرن تاکید داشت و از تکرار ایده‌آل سنتی پرهیز کرده بود. شجاعت مانه او را در چشم هنرمندان جوان به رهبر یک جنبش جدید تبدیل کرد.

شرایط برای تولد یک زبان تصویری جدید کاملاً محیا بود، امپرسیونیسم روی صحنه خودنمایی می‌کرد و با اولین نمایشگاه گروهی که در سال ۱۸۷۴ به‌طور مستقل از سالن رسمی برگزار شد انتقادهای زیادی را به خود جلب کرد. ده سال طول کشید تا این جنبش بتواند نگاه مستقل و صورت مشخصی به خود بگیرد؛ اما می‌توان سال ۱۸۷۴ را نقطه آغاز هنر مدرن نامید.

کار رنوار به لحاظ فکری و تکنیکی تصویرسازی کاملی از این رویکرد جدید بود. با استفاده از ضرب قلم‌های کوتاه و رنگارنگ، او جنبش اتمسفر، برق روی گیاهان سبز و به‌ویژه نور روی پوست زنان جوان در فضای آزاد را به تصویر می‌کشید. او و همراهانش تاکید زیادی برای نشان دادن نور و رنگ به‌صورت طبیعی داشتند و حتی رنگ سیاه را از پالتشان حذف کرده بودند اما این آرمان‌ آن‌ها با مشکلات زیادی روبه‌رو بود: نقاشی‌های این گروه که از فرمول‌های سنتی بسیار فاصله داشت، دائماً توسط داوران حاضر در سالن رد می‌شد و فروش آن‌ها بسیار سخت بود. علی‌رغم این انتقادات پی‌درپی، برخی از امپرسیونیست‌ها به اندازه‌ای که در میان منتقدان مطرح بودند در میان عموم مردم هم شناخته شده بودند. رنوار به خاطر علاقه‌ای که به پیکر انسان داشت، از سایرین متمایز بود؛ بنابراین او توانست سفارش‌هایی برای پرتره دریافت کند و به کمک «ژرژ شارپنتیه» به جامعه طبقه متوسط رو به بالا معرفی شود. سوژه‌ی بیشتر این تابلوها زنان و کودکان بودند.

رنوار در توانایی انتقال اولین دریافت‌های بصری‌اش به استادی رسیده بود. نقاشی‌های او پر از سرزندگی بود و روی لذت‌های زندگی تاکید داشت. شارپنتیه در سال ۱۸۷۹ یک نمایشگاه خصوصی از کارهای رنوار را در گالری «زندگی مدرن» برپا کرد.

در سال ۱۸۸۱ و ۱۸۸۲، رنوار سفرهای زیادی به الجزایر، ایتالیا و پروانس کرد. این سفرها نهایتاً تأثیر قابل توجهی روی هنر او و زندگی‌اش داشتند. او متقاعد شد که استفاده‌ی نظام‌مند از تکنیک‌های امپرسیونیستی برای او کافی نیست و ضرب قلم‌های کوتاه رنگ‌های متضاد که کنار هم قرار می‌گیرند، به او اجازه نمی‌دهد جلوه‌های لطیف پوست را بازنمایی کند. او همچنین به این نتیجه رسید که رنگ سیاه مستحق چنین طرد شدنی نیست و در مواقع مشخص می‌تواند تأثیر خیره کننده‌ای داشته و به رنگ‌های دیگر شدت بخشد. او در طی سفر به ایتالیا با رافائل و قواعد اصلی کلاسیک آشنا شد: زیبایی طراحی، خلوص یک خط شفاف برای مشخص کردن فرم و نیروی بیانگر نقاشی لطیف زمانی‌که برای بهبود انعطاف و شکل دادن به بدن استفاده می‌شود. در این زمان او «رساله نقاشی» اثر «چنینو چنینی» را نیز خواند و چنان تاثیری روی او داشت که نهایتاً به جدا شدن از امپرسیونیست‌ها وسوسه شد.

بیشتر کارهای او از سال ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۴ نظام جدیدی را به نمایش می‌گذارند که تاریخ‌نگاران آن‌ را تحت عنوان «دوره اَنگْر» دسته بندی می‌کنند. تجربه‌های رنوار در سبک امپرسیونیسم بیهوده نبودند زیرا او پس از آن یک پالت رنگی درخشان به‌دست آورد. واکنش شدید او علیه امپرسیونیسم تا سال ۱۸۹۰ ادامه داشت. در این سال‌ها او سفرهای زیادی به جنوب فرانسه انجام داد. طبیعت آفتابی این منطقه به رنوار شجاعت بیشتری برای جدایی از این گروه بخشید. البته کمی بعد از اصول کلاسیک نیز فاصله گرفت و این فرصت را پیدا کرد که به تازگی غریزی هنر خود دست یابد.

وضعیت مالی رنوار به‌طرز قابل توجهی بهبود یافت و او در سال ۱۸۹۰ با «الین شاریگو» ازدواج کرد. نمایشگاهی که دو سال بعد از کارهای او ترتیب داده شد، به موفقیت بزرگی رسید و آینده‌اش تضمین شد. کارهای این دوره از زندگی او بازتابی از امنیت جدید و اعتماد به آینده است.

در سال ۱۸۹۴ برای اولین بار به رنوار حمله رماتیسم دست داد. کم‌کم تعداد حملات بیشتر شد و او بیشتر زمانش را در جنوب فرانسه سپری کرد تا آب و هوای ان منطقه به سلامتی‌اش کمک کند. حدود سال ۱۸۹۹ او به دهکده کوچکِ کانی (Cagnes) پناه برد. در سال ۱۹۰۷ رنوار به‌طور دائم در آنجا مستقر شد و سه سال بعد توانایی راه رفتنش را از دست داد. اگر چه مشکلات او روزبه‌روز بیشتر می‌شد اما هرگز از نقاشی دست برنداشت. وقتی انگشتانش دیگر توان حرکت نداشتند، او با بستن قلمو به دستش به کار ادامه داد.

رنوار این شانس را داشت که خریده شدن یکی از آثارش توسط موزه لوور را در سال ۱۹۱۹ ببیند. این امر برای هر هنرمندی افتخار بزرگی محسوب می‌شود. رنوار در دسامبر همان سال در خانه‌اش درگذشت و او را در کنار همسرش که چهار سال قبل فوت شده بود، دفن کردند. جدای از دویست اثری که رنوار از خود به‌جای گذاشت، می‌توان او را منبع الهام هنرمندان بسیاری دانست. بسیاری از هنرمندان بعدی از سبک هنری و روش‌های او کمک گرفتند.
وی در دومین، سومین و هفتمین دور نمایشگاه امپرسیونیسم همراه مونه و دیگر پیشگامان این مکتب نقاشی شرکت کرد و در طی سال‌های ۱۸۷۸ تا ۱۸۸۳ نمایشگاه‌هایی را به صورت انفرادی برپا کرد. در سال ۱۸۷۵، مشکلات مالی هنرمندان سبک امپرسیونیسم آن‌ها را وادار به حراج آثار خود کرد. در سال ۱۸۹۰ برای آخرین بار در یک نمایشگاه گروهی همراه دیگر امپرسیونیستها شرکت کرد و مدال لژیون را نصیب خود کرد. رنوار با وجود ناراحتی‌های جسمانی که داشت تا آخر عمر به نقاشی کشیدن ادامه داد. نقاش بزرگ فرانسوی پس از ۷۸ سال زندگی که ۹ سال آخر آن به گوشه نشینی بر اثر بیماری رماتیسم سپری شد، در ۱۷ دسامبر ۱۹۱۹ در فرانسه درگذشت.

اثری-از-رنوار

اثری از رنوار


اثری-از-رنوار

اثری از رنوار


اثری-از-رنوار

اثری از رنوار


اثری-از-رنوار

اثری از رنوار


اثری-از-رنوار

اثری از رنوار


÷

اثری-از-رنوار

اثری از رنوار


اثری-از-رنوار

اثری از رنوار


اثری-از-رنوار

اثری از رنوار


اثری-از-رنوار

اثری از رنوار


اثری-از-رنوار

اثری از رنوار


نظرات
شما اولین نظر دهنده باشید.

نظر شما






کلیه حقوق این سایت برای تجسمی آنلاین محفوظ است
با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شماره 85173
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است
Copyright © 2019 www.‎TajasomiOnline.ir‎, All rights reserved.
Powered by www.dorweb.ir