تجسمیآنلاین: صبا صفری: در روزهایی که کرونا همه را خانه نشین کرده است، برآن شدیم که در تجسمیآنلاین هر روز یک هنرمند را معرفی و تابلوهای معروف وی را نشان دهیم تا رخوت روزهای قرنطینه با هنر زدوده شود.
گوستاو کلیمت، نقاش اتریشی قرن نوزدهم، به خاطر نقاشیهای بسیار دکوراتیوش به خوبی شناخته شده است و از میان آثار معروفش میتوان به «بوسه» اشاره کرد.
کلیمت در سال ۱۸۶۲ در اتریش به دنیا آمد و بیشتر به خاطر سبک بسیار تزئینی و طبیعت تحریکآمیز کارهایش شهرت دارد. این شاخصهها در کار او به نوعی شورش در برابر هنر آکادمیک سنتی آن زمانه تلقی میشدند. معروفترین تابلوهای او «بوسه» و «پرتره آدل بلوخ باوئر» هستند.
گوستاو کلیمت در چهاردهم جولای سال ۱۸۶۲ در حومه وین به دنیا آمد. پدرش ارنست، از بوهمیا به وین مهاجرت کرده بود و بر روی طلا حکاکی میکرد. مادرش آنا اگرچه در موسیقی استعداد داشت اما هرگز رویای تبدیل شدن به یک نوازنده حرفهای را به واقعیت تبدیل نکرد. کلیمت که از قبل تولد، ژن هنرهای مختلف را به ارث برده بود، در همان سالهای آغازین زندگی استعداد قابل توجهی از خود نشان داد و در سن ۱۴ سالگی مدرسه معمولی را رها کرد تا با یک بورسیه تحصیلی کامل در مدرسه هنر و صنایع دستی وین ثبت نام کند. هیچ کدام از دو مشکل اصلی او یعنی سن کم و فقری که در آن بزرگ شده بود نتوانستند در این زمینه برایش مانعی ایجاد کنند.
زمانیکه کلیمت در این مدرسه به تحصیل میپرداخت، آموزشهای محافظهکارانه و کلاسیکی دریافت میکرد که برایش در همان آغاز پذیرفته شده، بودند. او در این دوره روی نقاشی معمارگونه تمرکز کرد. جاهطلبی اولیه اش بهعنوان هنرمند این بود که یک معلم طراحی ساده شود. هر چند افقهای کلیمت رو به گسترش رفته و همان زمانی که هنوز در مدرسه تحصیل میکرد، استعداد تازه شکفتهاش سفارشهای کوچک زیادی برایش به ارمغان آورد. او بعد از فارغالتحصیلیاش در سال ۱۸۸۳ با برادر کوچکتر و دوست مشترکشان استودیویی باز کردند. آنها خود را «شرکت هنرمندان» نامیدند و تمرکزشان را روی کارهای دیواری و همچنین تمایلات شخصی هنریشان را برای تمرکز روی سبک تاریخی محبوبِ طبقه بالای وین و اشراف، کنار گذاشتند. این تصمیم در آن زمان انتخاب خوبی بود زیرا سفارشهای زیادی برای نقاشی کلیساها، تئاترها و سایر اماکن عمومی به سراغشان آمد و به آنها اجازه میداد روی پروژههای خودشان هم کار کنند. گروه سه نفرهی آنها در سال ۱۸۸۸ از طرف امپراطور فرانتس یوزف اول مورد تقدیر قرار گرفت.
در سال ۱۸۹۰، برادران کلیمت و دوستشان «ماش» (Masch) به انجمن هنرمندان وین پیوستند. این گروه محافظهکار هنری اکثر نمایشگاههای شهر را کنترل میکرد؛ اما اگر چه کلیمت به همسو کردن خود با جناحهای سنتیتر دنیای هنر ادامه داد، ولی تجربههای زندگی شخصیاش، او را به سمت مسیری سوق داد که به تمامی مختص خود او بود.
در سال ۱۸۹۱ برادر کلیمت با زنی ازدواج کرد و در همان سال او برای اولین بار پرترهای از خواهرش را کشید. این اولین ملاقات، آغاز یک دوستی طولانی بود و رابطهای را شکل داد که تأثیر معناداری روی مسیر کارهای بعدی کلیمت داشت؛ اما عمیقترین تأثیر روی هنر کلیمت، یک تراژدی شخصی بود که در سال بعد برای او اتفاق افتاد. پدر و برادر او در یک حادثه درگذشتند. کلیمت که عمیقاً به خاطر این ضایعه متأثر بود، شروع به پس زدن مظاهر ناتورالیستی آموزشهایش کرد تا به سبکی شخصیتر برسد. این سبک جدید بر پایه سمبولیسم بود و تأثیرات وسیعی از زمینههای مختلف را به نمایش میگذاشت. با درگذشت برادرش و مسیری که خود گوستاو کلیمت پیش گرفته بود، «شرکت هنرمندان» علیرغم سفارشهایی که داشت با سختیهای زیادی مواجه شد. در سال ۱۸۹۷، کلیمت که جستجوی خود برای به دست آوردن آزادی شخصی هنری و سبکی معنادارتر را ادامه میداد، به همراه گروهی از هنرمندان همسو، عضویت خود در انجمن هنرمندان وین را لغو کردند و ارگانی جدید به نام «انفصال وین» را تأسیس کردند. آنها اگر چه هنر کلاسیک آکادمیک را رد میکردند اما روی سبک خاصی تمرکز نداشتند و به جای آن برای حمایت از هنرمندان غیر سنتی جوان تلاش میکردند و هنر بینالمللی را به وین آورده و کار اعضا را به نمایش در میگذاشتند. کلیمت به عنوان اولین رئیس گروه انتخاب شد و آنها اولین نمایشگاه خود را در سال بعد برگزار کردند. این نمایشگاه مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و محبوبیت بسیار بهدست آورد.
در سال ۱۹۰۰، اثر «فلسفه»، یکی از سه نقاشی دیواریای که کلیمت برای دانشگاه وین کار میکرد، برای اولین بار در هفتمین نمایشگاه انفصال وین به نمایش در آمد. در این اثر پیکرههای برهنهی زیاد و تصاویر نمادین تاریکی وجود داشت که در میان اعضای دانشگاه با مخالفت و عدم پذیرش روبهرو شد. وقتی دو اثر بعدی یعنی «پزشکی» و «فقه» نیز در نمایشگاههای بعدی به نمایش در آمدند، باز هم بازخورد بدی گرفتند و در طی توافقی از نصب آنها در دانشگاه جلوگیری شد. بعد از آنکه این آثار سالها بدون بهنمایش درآمدن خاک خوردند، کلیمت که خشمگین شده بود، قرارداد را فسخ کرد و پول به دست آمده را به دانشگاه بازگرداند و آثار تحویل گرفت.
علیرغم این ناراحتیها، موفقیت کلیمت در این دوران به اوج خود میرسید. اگر چه اثر «پزشکی» او در وین رد شد اما در نمایشگاه جهانی پاریس به نمایش گذاشته شده و جایزه بزرگ را از آن خود کرده بود. و اما از همه مهمتر این بود که او در اوایل دهه ۱۹۰۰ در میانه دورهای از کارش، مشهور به دوره طلایی، قرار داشت. این دوره با تابلوی «پالاس آتنا» (Pallas Athena) در سال ۱۸۹۸ آغاز شد و در طی آن مجموعهای از نقاشیها خلق شدند که در آنها ورقههای تزئینی طلا به کار رفته بود. از دیگر ویژگیهای شاخص این دوره، میتوان به استفاده از پرسپکتیو دو بعدی اشاره کرد که از موزائیک کاریهای بیزانسی الهام گرفته شده بود. از معروفترین کارهای این دوره او میتوانیم به «جودیت» (۱۹۰۱)، «دانائه» (۱۹۰۷) و «بوسه» (۱۹۰۸) اشاره کنیم. احتمالاً برجستهترین کار این زمانِ کلیمت «پرتره آدل بلوخ باوئر» است که در سال ۱۹۰۳ توسط شوهر صنعتگر ثروتمندش سفارش داده شد. این اثر تا زمان حمله نازیها در جنگ جهانی دوم در تملک این خانواده بود ولی در نهایت در گالری دولتی اتریش به نمایش در آمد. ماندگاری این تابلو در گالری دولتی نیز دوام داشت تا زمانیکه یکی از وارثان برای مالکیت آن از دولت شکایت کرد. در سال ۲۰۰۶ او در دادگاه پیروز شد و نقاشی را در ژوئن همان سال به قیمت ۱۳۵ میلیون دلار در یک حراجی فروخت.
شاید هیچ چیزی به اندازه این جمله کلیمت نتواند سالهای آخر او را توصیف کند: «من هرگز از خودم پرترهای نکشیدم. من به خودم به عنوان موضوع نقاشی کمتر از مردم دیگر و به ویژه زنان علاقه دارم». در واقع هم بیشتر کارهای او اسکیسها و نقاشیهایی از زنان بود.
در سال ۱۹۰۵، انفصال وین به دو گروه تقسیم شد که یکی از آنها حول کلیمت شکل گرفت. در همان سال، او سفارشی برای نقاشی سقف سالن غذاخوری خانه یک خانواده اشرافی را پذیرفت که اتمامش پنج سال به طول انجامید. سال بعد، نقاشی «مرگ و زندگی» او جایزه اول یک نمایشگاه بینالمللی در رم را از آن خود کرد. کلیمت این جایزه را جزو یکی از بزرگترین دستاوردهای خود میدانست.
در ژانویه سال ۱۹۱۸، گوستاو کلیمت دچار یک سکته مغزی شد که او را نیمه فلج کرد. بعد از آن نیز چندی بعد گرفتار ذاتالریه شده و نهایتاً در ششم فوریه سال ۱۹۱۸ درگذشت. پیکر او را در گورستان «هیتزینگ» (Hietzing) در وین دفن کردند.