تجسمیآنلاین: شروینکندری: حسین تکزارع متولد 1 اردیبهشت 1357 در کرج است. او دارای لیسانس مجسمهسازی دانشگاه هنر تهران و فوق لیسانس نقاشی دانشگاه سوره بوده، همچنین شرکت در شش دوره بینال مجسمههای شهری تهران، برگزاری بیش از بیست نمایشگاه گروهی نقاشی و مجسمه، نصب بیش از ده مجسمه شهری در تهران و شهرهای مختلف و شرکت در جشنوارهها و سمپوزیومهای مختلف مجسمهسازی را در کارنامه هنری خود دارد. به بهانه قرنطینه، ویروس کرونا و وضعیت هنرمندان در این دوران تلخ و سیاه که دنیا را به خود مشغول کرده، با وی به گفتگو نشستیم:
آقای تکزارع فضای مجسمهسازی امروز با وجود این حجم از تضادهای تکنیکال را چطور میبینید؟
مجسمهسازی داخل کشور تقریبا از سال 1385 با نسل دومش در دانشگاههای تهران و هنر مواجه شد و پیشرفت و تا آن موقع مجسمهسازان اصولا کارهای نمایشگاهی و شخصی خودشان را انجام میدادند. از سال 85 بحث سازمان زیباسازی به میان آمد که این سازمان با فراخوانهایی که میداد باعث شد مجسمهسازها به سمت انجام کارهای سفارشی گرایش پیدا کنند، در نتیجه یکباره تعداد مجسمهسازها زیاد شد و نسل جدید از مجسمهسازان جوان به وسیله فراخوانهای زیباسازی توانستند خودشان و کارهایی که داشتند را در سطح شهر نشان دهند، این اتفاق باعث ایجاد انگیزهایی تازه بین هنرجویان و دانشجویان هنر شد.
تنوع متریال در مجسمهسازی آنقدر گسترده هست که شما میتوانید ساعتها در مورد آن بحث کنید، چون هر متریالی در اجرای مجسمهسازی کیفیت خاص خودش را دارد. این تنوع باعث شده که مجسمه سازها تقسیم بندی بشوند به یکسری که بتوانند با متریالی خاص کار کنند و گرایش به متریال خاصی داشتهباشند. قطعا مجسمه سازهایی که با متریال آهن کار میکنند با آنهایی که با چوب یا فایبرگلاس و دیگر مصالح کار میکنند تکنیکهایشان متفاوت است و کیفیت کارهایشان هم فرق میکند. مجسمهسازهایی داریم که تکنیک فلز را خیلی خوب کار خواهندکرد ولی خب قطعا آن توانایی را در بهرمند شدن از متریالهای دیگر ندارند.
متاسفانه دانشگاههای ما در تنوع متریال در فضای مجسمهسازی خود را منفعل نشان دادهاند به خاطر اینکه اصلا فرصت این را ندارند که با یک ماده خاصی کار کنند. در طول ترم نهایت دوازده، سیزده جلسه و دانشجو خیلی فرصت نمیکند که به صورت حرفهایی آن را یاد بگیرد و در نتیجه وقتی فارقالتحصیل میشود خودش به دنبال آزمون و خطا در متریالهای جدید میرود. عدهایی موفق میشوند و متریال ها را پیدا میکنند و به راه خود ادامه میدهند، افرادی هم هستند که در این را موفق نمیشوند.
در ایران تعداد کمی هستند که تخصصی در متریالهای مختلف داشتهباشند، مثلا در برنز یا سنگ تعداد محدودی مجسمه ساز داریم که مشغول هستند. خصوصا اشخاصی که در فیگوراتیو سنگ کار کنند انگشت شمار هستند. در واقع تنوع متریال، کیفیت کار مجسمه سازها را نشان میدهد که در چه زمینهایی تبحر دارند.
بهرهگیری از آثار پیشینیان و پیشکسوتان در داخل و خارج از ایران تا چه اندازه بر کار هنرمندان امروز تاثیر گذار خواهد بود؟
از مجسمهسازان داخل ایران زندهیاد ابوالحسنخان صدیقی را داریم که همه مجسمهسازان داخل کشور او را الگوی خود قرار میدهند. بعدها زندهیاد علیاکبر صنعتی و نیز استاد پرویز تناولی به نحوی سردمدار این شاخه از هنر به حساب میآیند و مسبب گرایش جمعی از هنرمندان به مجسمهسازی بودهاند. در حال حاضر در دنیا به قدری مجسمهساز داریم و با یک سرچ ساده در فضای مجازی میتوانید هزاران مجسمهساز پیدا کنید که با کیفیت خیلی بالا در حال کارکردن هستند. در گذشته این فرایند دیداری آشنایی با پیشکسوتان و کارهایی که در سطح شهر انجام داده بودند به صورت کتاب انجام میشد، اما در این دو دهه اخیر انقدر گسترده شده و مجسمه سازانی که حتی برای خودشان کار میکنند از طریق فضای مجازی توانستهاند خود و هنرشان را معرفی کنند.
درنتیجه فضای مجازی در معرفی پیشکسوتان و هنرمندان مجسمهساز تاثیر زیادی گذاشته و من فکر میکنم که این هم کار را ساده و هم سخت کردهاست. قبلا مطالعه به وسیله کتاب بود و فرایند تحقیق در پی داشت، هنرمندان با تمرکز بیشتری در این زمینه فعالیت میکردند. امروز بیشتر کپی میکنند یعنی اگر نگاه کنید خیلی از مجسمهسازها از کارهای اساتید قدیمیتر عمل کپی برداری را انجام میدهند و بدون اینکه زحمتی بکشند اثر را بهنام خودشان به نمایش میگذارند. این یک معضل بزرگ برای کل جامعهی هنری شدهاست.
حسین تکزارع در فلسفه و زیبایی شناسی، خودش را پیرو چه مکتبی میداند و پیروی از تئوریهای بهوجود آمده تا چه اندازه در جامعه هنر و خلق اثر تاثیر گذاراست؟
من از جنبه دیگری به این موضوع نگاه میکنم، در مسیر رشد هستیم ولی من در جایگاهی نیستم که بخواهم برای خودم مکتب یا سبکی داشته باشم. اگر بخواهم مکتبی را بگویم مکتب اخلاق گرایی در مبحث هنر برای من بسیار مهم است. هنرمند اول از همه باید در تمامی زمینهها اخلاق خوب داشتهباشد تا بتواند کارش را ادامه دهد و کارش را معرفی و ارائه کند. خودم از طریق اساتیدم خصوصا آقای ایرج محمدی که استاد اخلاقگرایی هستند یاد گرفتم که هنرمند اول از همه باید مکتب اخلاقش را رعایت کند.
بیشتر خودم سبک رئالیست را بخاطر فضایی که درآن است دوست دارم، خیلیها سعی میکنند که بهزور آنرا به سمت مدرنیته بکشانند. قطعا هنرمندی که نتواند سبک رئالیست را طی کند و از طریق رئالیست به سمت فرمالیست برسد در آینده به مشکل برخواهد خورد.
در فلسفه نیز بیشتر هنرمندان روسی به طور کلی رئالیستهایی بودند که در بحث ادبی خیلی پیشرو هستند و برای مثال در ادبیات "تولستوی" و "تورگیف" در مجسمه سازی هم "شادر" " جزو اشخاصی هستند که من به آثارشان علاقهمند هستم. اگر قرار باشد که من انتخابی داشتهباشم گرایشم به سمت هنرمندان و فضای رئالیستی روسیه هست، علاوه براینها در کشور آذربایجان " عُمرالداروف" و "توکایمَمَدوف" از دیگر هنرمندانی هستند که من کارهایشان را دنبال میکنم.
چشم انداز هنری جامعه ایران خصوصا در مجسمهسازی را چگونه میبینید؟
همانطور که پیشتر گفتم متاسفانه در فضای موجود همه دوستدارند در یکشب به جایگاهی دست پیداکنند که باید طی پنجاه سال به آن برسند و خیلی مسائل هم به این اتفاق دامن زدهاند. روابطی که بین هنرمندان با شاگردان و دانشجویان وجود دارد باعث شده که همه فکر کنند خیلی راحت میتوانند این مسیر را پشتسر بگذارند.
در این چند سال من از این روند خیلی راضی نبودم و به نظر من در زمینه مجسمه سازی تمرین و پشتکار خیلی مهمتر از بقیه موارد به حساب میآید. مجسمهسازی یک کار فیزیکی هست و شخص تا تمرین و آزمون و خطا نکند قطعا آدم موفقی نخواهد بود. متاسفانه در دانشگاهها بسترش ایجاد شده که دانشجوی ترم یک که هنوز مبانی حجم را هم نمیداند بواسطهی اساتیدی که از طریقی قول سفارش یا شرکت در نمایشگاه و رویدادهای دیگر را میدهند از همان ترم اول سعی بر این دارند که خودشان را به عنوان یک آرتیست خیلی بزرگ معرفی کنند و در این فکرند که اگر سفارش کار بگیرند یا نمایشگاه بگذارند قطعا هنرمند هستند. این فضا در جامعه ما ایجاد شده که آن هم بخاطر فضای مجازی هست که عرض کردم، چون کپی کاریها را راحت کرده و ایدهها را راحت مال خود میکنند و دیگر هیچ تلاش و تمرینی نیست. شما الان سر کلاس حجم اگر بیست دانشجو داشتهباشید و به آنها بگویید طرح بزنید، قطعا نصف یا بیشتر از آن طرح را از فضای مجازی کپی میکنند. مشکل اینجاست که اساتید ماهم اساتیدی هستند که چون جستجو و تحقیق نمیکنند در توانشان نیست که کار کپی را تشخیص دهند. خود این معضل بزرگی شده چون به عینِ داریم میبینیم که بعداز ساخت کار مشخص میشود که کار کپی بوده و حواشی و اتفاقات بدی که در ادامه با خود در پی دارد در جامعه ما زیاد شدهاست. من امیدوارم که با زیرساختهایی که در دانشگاه هست بتوان این ماجرا را درست و حل کرد.
درشرایط کنونی با شیوع ویروس کرونا و دعوت در "خانه بمانیم" گالریها و دیگر نهادهای هنری تا چه حد به هنرمندان کمک و آنها را حمایت کردهاند؟
حتی قبل از اینکه کرونا هم باشد سیستم گالریداری و نمایشگاهها بهگونهایی بود که به راحتی نمیتوان وارد نمایشگاهها شد. یعنی قطعا شما باید یک رزمهایی داشته باشید که علاوه بر آن از طریق داستانهای دیگر بتوانید نوبت نمایشگاهی بگیرید و کارهایتان را ارائهدهید. در دوران کرونا روال ادامه دارد و اشخاصی که برای خودشان در آتلیه شخصی کار میکردند هنوز هم به آن شکل ادامه حیات هنری خود را دنبال میکنند ولی دیگر دوستانی که از طریق نمایشگاه و گالری کارهایشان را ارائه میدادند در این بین خیلی متضرر شدهاند و حتی کمپینی هم راهاندازی شد که آثار را به صورت آنلاین به فروش برسانند. در این جریان هم باز من دیدم که روابط بسیار تاثیر گذار است. دوستانی که با گالریها روابط داشتند موفق به فروش آثار شدند و دیگر هنرمندانی که دارای روابطی ضعیف با گالریدارها بودند در زمینه حضور در این رویدادها موفق نبودند و فرصتی برای ارائه آثارشان در بخشهای فروش آنلاین گالریها پیش نیامد.
از نظر من بدون هنرمند گالری معنایی ندارد و در این سه ماهی که کرونا بود و گالری ها بسته بودند، عملا گالری از فضای جامعه ما کنار گذاشته شد. چون هنرمندی داخل گالری ها نبود و وقتی هنرمندی نباشد حضور گالری هم معنایی ندارد. نتیجه گیری که داریم این هست که گالری داران نباید برای هنرمندان آنقدر شرایط سخت بگذارند یا سنگ جلوی پای آنها قراردهند که هرکاری را ما نمیتوانیم در نمایشگاه بگذاریم یا ما باید آثار را انتخاب کنیم. برای خود من اتفاق افتاده که از من دعوت کردند که برای نمایشگاهی اثر ارایه بدهم و من هم اثری فرستادم، در جواب گالری دار گفت که من باید کار شما را گزینش کنم که من اجازه همچین کاری را ندادم چون گالری دار در جایگاهی نیست که بخواهد آثار را کارشناسی و راجع به آنها نظر دهد.
اگر قرار بود این اتفاق بیافتد قطعا خودش هنرمند میشد و دنبال گالری داری نمیرفت. البته دوستانی در این عرصه حضور دارند که هم هنرمندند و هم گالری دار، قطعا برای من قابل احترام هستند.
در دیگر نهادها مثل سازمان زیبا سازی هنوز پرداختی صورت نگرفته و متاسفانه امسال فضا خیلی محدودتر شد. کلا سازمان زیبا سازی تهران بخاطر تغییر مدیریتی که داشت از لحاظ سفارش کار و مدیریت کمی دچار نوسان شد و در پی آن به مراتب تعداد کارها نسبت به سالهای قبل کمتر شد، انتخاب هنرمندان به قدری محدود بود که خیلی از دوستان نتوانستند کار کنند. وضعیت فعلی در پرادختیهای سازمان زیباسازی خیلی تاثیر نداشته چون در سالهای قبل هم روال کار بههمین صورت بوده و به طور کلی پرداختیهای این سازمان به موقع انجام نمیگرفتهاست. نه تنها تهران بلکه این روند در تمامی استانها وجود دارد، چون نهادهای دولتی بیشتر به صورت اداری کار میکنند و هنرمند را از دید خود یک پیمانکار میبینند. برخوردهایشان هم پیمانکاری هست و من تا به اینجا انگشت شمار دیدم که سر موقع پرداختی داشتهباشند.
ازنگاه تک زارع مهمترین مرحله از ایده تا اجرای یک مجسمه کدام بخش است؟
به طور کلی در هنرهای تجسمی مهمترین بخش طراحی هست و در مجسمه سازی هم قطعا باید طراحی را بدانید. علاوه بر تمرین طراحی شما باید نگاه دقیقی در طراحی داشتهباشید، یعنی دیدتان نسبت به فضای سهبعدی اطراف قوی باشد که با تمرین صورت پذیراست. تجسم سهبعدی فضا که طراحی سهبعدی هست، درواقع مهمترین مسئله در مجسمه سازی به حساب میآید. شما باید ذهنتان ذهن مجسمه سازی باشد و همه چیز را به صورت سه بعدی ببینید. به ترتیب بعد از آن تمرین هست و مبانی حجم که در روند کار همه میتوانند یادبگیرند.
با روند آنلاینسازی گالریداری و اتفاقاتی که در دوران کرونا افتاد موافقید؟
فکر میکنم که هنرمندان با سایر اقشار جامعه خیلی فرق دارند و ما در این مدت دیدیم که همه از فضایی که ایجاد شدهبود خیلی ناراحت بودند. به نظرم فقط هنرمندان بودند که با کارهایشان، روحیه خوبشان و فضایی که ایجاد کردند یک روح تازه و زنده در جامعه دمیدند. اتفاقی که افتاد باعث شد که خیلی از ایرادهایی که در جامعه ما وجود داشته دیده شود، از جمله این ایرادات کم توجهی به هنرمندان بود که بیشتر خودش را نشان داد و قشری که موفق نشدند آثارشان در این فضای کرونایی به نمایش بگذارند بیشتر دیده شدند. فکر میکنم که اگر ارائه نمایشگاهها به صورت فضای مجازی یا مصاحبههای که با هنرمندان صورت میگیرد و دیگر اتفاقاتی که از نوع مجازی هست مثل دیالوگهایی که هنرمندان به صورت لایو باهم انجام میدهند بیشتر شود این شرایط بارمعنایی و مفهومی بیشتری خواهد داشت. حتی خود من به ذهنم رسید که به صورت آنلاین یکسری مصاحبه با دوستان خودمان در زمینهی مجسمهسازی به صورت لایو برگزار کنیم و بقیه دوستان اگر سوالی در این زمینه دارند در این لایوها از دوستان بپرسند. خیلی از این دوستان به هنرمندان دسترسی ندارند و از این طریق میتوانند با آنها و فضای کاریشان آشنا شوند. این ارتباطات و قرار گرفتن هنرمندان باهم کمک خواهد کرد که از طریق فضای مجازی خیلی از مشکلات کاری دوستان در هنگام آفرینش یک اثر حل شود. در ارتباط بودن نقاش، مجسمهساز و طراح باعث ایجاد همدلی میشود و کمک میکند که راحت تر این فضای سخت پیش آمده در جامعه را پشت سر بگذاریمْ تا مجدد نشاط به جامعه بازگردد و بتوانیم نمایشگاهها و دوسالانههارا برگزار کنیم، همچنین مجدد دوستان در ورکشاپها و کارگاهها شرکت کنند تا از نزدیک یادبگیرند زیرا فراگیری خیلی از رشتههای هنری مثل مجسمهسازی به صورت آنلاین کار دشواریست.
بازهم من پیشنهاد میکنم که ورکشاپها و گفتگوهای هنرمندان در فضای مجازی خصوصا در صفحههایی که مخاطبین بالایی دارند صورت گیرد تا دیگر هنرمندان استفاده ببرند. البته من چندتا گزارش در این زمینه دیدم که هنرمندان پاسخگوی یکسری سوالات بودند، شاید برای بعضی از مخاطبین خسته کنندهباشد که تعدادی سوال مشترک از هنرمندان پرسیدهشود و آنها جواب دهند. ممکن مخاطب سوال اول را گوش دهد و برای سوالهای تکراری بعدی حوصلهاش سر برود و لایو را ترک کند، چون حرف زدن زیادی هم خوب نیست اگر این مصاحبه ها با اجرای کاری توسط هنرمند یا نمونه کاری که در حال ساخت است انجام شود و در کل مصاحبه همراه با ارائه اثری از هنرمند باشد یا حتی معرفی آثاری که در این دوران قرنطینه انجام میدهد، نمایش فضای آتلیه نقاش یا کارگاه یک مجسمهساز همراه با بحث تئوری در این لایوها اگر از این نکات بهرهمند شوند قطعا مصاحبهها برای مخاطبین جذابتر خواهد شد و بازدهی آن نیز بالاتر میرود.