تجسمی آنلاین: شروینکندری: گالری هورر این روزها میزبان آثار فرهاد گاو زن با عنوان اَتم است که مخاطب با هاشور های متشکل از سیاهترین لایهی درونی اثر مواجه می شود .
فرهاد گاوزن بر این باور استکه برگزاری یک نمایشگاه تربیت خود هنرمند است که با دیالوگ بین مخاطب و او شکل میگیرد.
وی شکل گیری هنر را متاثر از سواد، دانش و آگاهی و احساس می داندکه تنها با دانش علمی و آکادمیک و یا تجربه بسیار دیدن دست یافتنی است.
فرهاد گاوزن متولد سال ۱۳۵۳ در شهر بابل است. گاوزن مقطع کارشناسی نقاشی را در دانشکدهی هنر و معماری دانشگاه آزاد گذراند و مدرک کارشناسی ارشد خود را به سال ۱۳۸۲ از دانشگاه هنر تهران دریافت کرد. نخستین نمایشگاه انفرادیاش را به سال ۱۳۷۷ با کوروش ادیم در گالری سیحون برگزار کرد و بعد از آن آثارش را در نمایشگاههای انفرادی و گروهی مختلف در ایران و کشورهای دیگر به نمایش گذاشت.
علاوه بر نمایشگاهها، چندین جلد کتاب نیز از آثارش منتشر شده است. نمونههایی از آثارش در مجموعهها و موزههای مختلف در جهان نگهداری میشوند. فرهاد گاوزن را بیشتر به واسطهی طراحیهایش میشناسند.
نگاه و سبک ویژهاش در طراحی علاوه بر سر زبان انداختن نامش، باعث ترویج طراحی به عنوان یک رسانه و ابزار بیان هنری مستقل شدهاست.
نمایشگاه اَتم در گالری هور بهانه ای شد تا با فرهاد گاوزن به گفت و گو بنشینیم که در زیر می خوانید:
** نمایشگاه شما در ارتباط با اَتم است و مخاطب در آن متوجه فیگور هم خواهدشد، حضور و نقش انسان در این آثار به چه معنا بوده و آیا اشاره به پیچدگی ساختار انسان دارد؟
باتوجه به این مبحث که انسان یکی از مهمترین دغدغههای کاریام در سالهای گذشته محسوب میشد، قطعا محوریت اصلی این نمایشگاه هم در خصوص انسان معاصر و پیرامون اش خواهد بود. البته باید در نظر داشت که کشف عمیقترین لایهی های سیاهی، بیشتر از همه درگیری ذهنی من در پیدایش آثار این مجموعه بوده است. البته در این دوره از آثار حضور فرم و انتزاع دو موردی است که به خوبی در آن مشهود بوده و در واقع مخاطب میتواند دغدغههایم را که در قالب فرم مطرح کردهام؛ ببیند و بهخوبی درک کند، چرا که معتقدم فرم محتوا تولید می کند و در پیدایش و استحکام آن چیزهایی که سالها دغدغه ام بود نقش تعیین کنندهای ایجاد میکند و بر این باورم که استعارههای ذهنیام با این دو مسئله بصری «فرم و انتزاع» که سالها با آن درگیرم شکل میگیرد.
** آثار شما بیشتر سیاه و سفید هستند، یعنی بیشتر طراحی میکنید، همانطورکه خودتان هم در مصاحبهایی گفتهاید که طراح هستید، تا به حال شده است که یک تک رنگ در ذهن شما تاثیر بسزایی گذاشته باشد که بخواهید از آن در آثار طراحیتان بهره بگیرید؟
در دو نمایشگاه قبلی ام که در همین گالری برگزار شد، مخاطب با مجموعه آثاری مواجه میشد که محوریت اجرایی آن با رنگ بود و دغدغه هایم را در بستری از رنگهای متعارف به نمایش در آوردم. بطور کلی من با سه روش اجرایی، آثارم را پیش میبرم.
روش اصلی و متداول آثارم با مداد و در غالب طراحی محض است که شکل می گیرد که در پی داشتن سالهای کاری زیاد در آن دستآوردهای خوبی داشته ام و از آن مجموعه دو کتاب «طرح های سال دوهزار و کتاب انسان شکل گرفته است». تکنیک دیگری که با آن کار میکنم رنگ است. ابزار سومی که سالهای سال با آن کار میکنم راپید است. در مجموع آثارم با سه تکنیک مداد، رنگ و راپید کار می شوند و به خاطر هویت مستقل و جدا از همی که دارند هر دوره مستقل به نمایش گذاشته می شوند و تنها نقطه مشترک آنها کار کردن روی کاغذ و مقوا است. به طور کلی باید گفت در خلق یک اثر هنری بیشتر از اینکه متریالی مثل رنگ و مداد بخواهد روی زاویه دیدم تاثیر بگذارد، این کاغذ است که فضای تازهایی در خلق آثارم ایجاد میکند و به عبارتی باعث کشف لایههای درونی آثار میشود. با توجه به آنچه در سوال مطرح کردید در گذشته پروژههایی که در آن از یک تک رنگ بهرهگرفته باشم هم زیاد کار کردهام. برای نمونه میتوانم به مجموعه «انارها و درختان بی ریشه» اشاره کنم.
** باتوجه به آنچه در استیتمنت نمایشگاه آمده آیا در این مجموعه به علم و تاثیر فضای امانیستی توجه داشته اید؟
اگر از منظر تکنیک راجع به آثار این مجموعه صحبت شود، قطعا کار با راپید یک محاسبه دقیق با پشتوانه اجرایی بالا میخواهد. این به آن معنا استکه در استفاده از این ابزار هنری باید با ساختاری ریاضی گونه و باریک اندیشی پیش رفت.
وقتی با مداد کار میکنید متوجه تنوع و سیالی و کنترل راحت آن خواهید شد که با فشار دست و کمی بازیگوشی بصری میتوانید آن را به هر سو هدایت کنید. یا رنگ را میتوان به همین شکل کم یا زیاد کرد و امکان تجربه زیادی به تو میدهد. اما آنچهکه درمورد استفاده از ابزار راپید موضوع مهمی قلمداد میشود، این استکه امکان خطای کمتری دارید، از آنجاییکه راپید یک متریال خشک محسوب میشود اگر از تجربه و دانش کامل برخوردار نباشید، باید بدانید این متریال امکان دست ورزی و خطا به تو نمی دهد و دنیای ذهنی ات، وارونه و نیاندیشیده شده به تماشا گذاشته میشود.
به همینخاطر استفاده از متریال راپید ایجاب میکرد که این دوره کاری را با محاسبه دقیقتر پیش ببرم. آقای دکتر نصری در استیتمنت اشاره جالبی به این موضوع دارد که خیلی از تصویرهای علمی برگرفته از خیال نقاشانه است. درواقع این نیست که نقاش به صورت مستقیم از المانهای علمی در کارش استفاده کند، که خیلی وقتها، عکسِ این اتفاق پیش آمده است. گاهی هنرمند از تصاویر و ابزار و المانهای علمی نیز در خلق اثر بهرهمند می شود و این نکته در تاریخ بارها و بارها رقم خورده است و این موضوع امری متداول در دنیای هنر مدرن و خصوصا معاصر است. و این موضوع که پدیده های علمی و هنری در گسترش یکدیگر نقش بسزایی ایفا کرده اند موضوع تازهای نیست و در ایران کمتر به آن توجه شده است.
**فضای مینی مالیستی موجود در آثارتان را چگونه بازگو و تعریف میکنید؟
در ابتدای گفت وگو به این مورد اشاره کردم که در این مجموعه، رسیدن به عمیقترین لایههای سیاهی مد نظر من بودهاست و واکاوی لایه های اجتماعی دغدغه همیشگی من در خلق دورههای متفاوت آثارم چه به صورت تصویر ایستا و چه چیدمانهایی که تا کنون اجرا کردم بودهاند.
پروژهای که در حال حاضر در این گالری میبینید، ماحصل ۸ سال کار است. در این ۸ سال نتوانستم بیشتر از ۱۳ اثر کار کنم که ۱۱ تا از آنها در گالری هور بهنمایش درآمد و دوتای دیگر به دلیل بزرگی ابعاد امکانش برای حضور و نصب روی دیوار گالری نبود، تا در کنار دیگر آثار مجموعه به نمایش گذاشته شود.
ریشهاصلی آثار این مجموعه به سال ۲۰۱۰ باز میگردد. در آن سال شروع مجموعه کار بیضیهای من استکه در گالری دستان و ساچی لندن به نمایش در آمدند. بیضیهایی با فرمهای روشن و نورانی بودند که لایه های سیاهی اکنون در آن مطرح نبود.
در آن مجموعه فضا خیلی بازتر بود و با ایجاد بستر نازک و کم حجم تر و کنتراست پائین کار شده بودند. آن مجموعه در کشورهای مختلف بهنمایش گذاشته شد و مورد استقبال مخاطبین و کلکسیونرها و مجموعه داران قرارگرفت.
از سال ۲۰۱۶ به بعد دیگر مجموعه بیضی ها را کار نکردم و از تقاضای زیاد برای خرید آنها خسته شده بودم و عملا گفتم من دیگر کار راپیدی و بیضی نمی کشم. و در خلوتم شروع به مطالعه و کار در لایههای پنهانی فرم بیضی، که هسته اصلی تشکیل دهنده جهان هستی است؛ کردم. درها را به روی همه بسته بودم و این دغدغه در ذهن و روح و وجودم نهادینه شدهبود، به همین خاطر در خلوت شروع به کار کردم و کمکم لایههای سیاهی درون آثارم شکل گرفت.
در تمام این سالها با دغدغههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که آثار را شکل دادم، گویی به دنبال عمیقترین لایه سیاه و سیاه ترین لایه جهان هستی میگشتم. در واقع میخواستم عمیقترین سیاه را در نقاشی پیدا کنم، اما هرگز فکر نمیکردم روزی با راپید، این متریال همیشه آشنا از هنرستان تا کنون به این مسئله مهم دستیابم. در این کشف و شهودها یک نمایشگاه با عنوان سیاه روی سیاه در سال ۱۳۹۵ در گالری طراحان آزاد داشتم، که آثار مجموعه را با آکرولیک روی بوم کار کرده بودم.
از آنجایی که رنگ آکرولیک یک رنگ پوششی است برای دستیابی به عمیقترین لایه سیاهی، مجبور به اضافه کردن رنگ سیاه با غلظت بیشتر و برجسته رنگ گذاشتن روی بوم شدم اما هرگز موفق نشدم مخاطب را به درون آثار دعوت کنم. همانطور که پیشتر اشاره کردم این آثار را از سال ۲۰۱۶ با متریال راپید شروع به کارکردم و توانستم با لایه لایه هاشور زدن به سیاهترین لایهی درونی اثر دست پیدا کنم و سیاه مطلق را کشف کنم و این کاملا نه فقط یک دستاورد هنری بلکه علمی هم هست. در سوال اشاره به فضای مینی مالیستی کردید بطور کلی یک هنرمند اکسپرسیونیستی و اکشن و تهاجمی هستم، همه فرهاد گاوزن را با این قبیل آثار میشناسند. اما من در همه دوران خلق هنری ام، درگیر یک نوع خیر و شر در خلق آثار هستم و خشم و طغیان و سرکشی و حتی سیاهی از سر روی آثارم می بارد.
اینبار به این خاطر که نقدی به درون آثار انجام دادهام این سیاهی و تلخی بارزتر شده و گویی مخاطب را به درونی ترین لایه های سیاهی و کشف درون خود دعوت کردهاست.
اگر خوب دیده باشید، متوجه خواهید شد از مخاطبان جوان تا ردههای سنی بالاتر یک مکث طولانی در مقابل آثار انجام میدهند و من برای رسیدن به این اتفاق مهم و برای اینکه دعوت به درون آثارم شکل بگیرد، سعی کردم هر المان بصری اضافه را از کار حذف کنم، که این اتفاق در حاشیه و دور و درون کارها بهخوبی مشخص است. تنها در صورتی میتوانستم آنچه در ذهن دارم را با مخاطب به اشتراک بگذارم که از پرداخت مستقیم به خطوط و سطوح سیاه در حاشیه دست بکشم و از لذت بصری حذر کنم.
این اتفاق سبب شد که به فرمهای تازهتر و مینیمالیستیتری دست پیدا کنم با این تفاوت که گویی درون آثار غوغایی برپا شده است و همه را به مکث طولانی دعوت میکند.
**در استیتمنت نمایشگاه به قلم آقای امیر نصری آمده است که به نظر ایشان حفرههای سیاه بازنمایی شده در این تصاویر به ((انحلال)) اشاره دارند که امری است دو پهلو: از سویی به معنای نیستی و از سویی دیگر حل شدن در امری دیگر و نظامی جدید، این دو پهلویی را چگونه برای مخاطب آثارتان بازگو می کنید؟
دکتر نصری، بسیار با سواد و دقیق هستند، که دیدگاه و نگاهشان این روزها در دنیای تجسمی بسیار تاثیرگذار و در حال گسترش است. استیتمنت این نمایشگاه کاملا بهجا و هم مسیر با آثار مجموعه است. این به آن معناست که چرخه حیات از زایش تا مرگ و عدم و نیستی و تنهایی مطلق، در تک تک آثار مجموعه وجود دارد، اما نه به این معنا که این باور همین اکنون و بر پایه این نوشته شکل گرفته باشد.
این دیدگاه همیشه در آثاری که خلق میکردم وجود داشتهاست. سالهای پیش وقتی درگیر کار کردن از انسان شدم، آدم هایم زخم خورده بودند اما ایستا بودند. تمام تلاشم بر این بود که انسان هایم فقیر، مفلوک و بیچاره نباشند، خصوصا در آثار عمودی که خلق میکردم، بیشتر به این مورد توجه داشتم و ایستایی ابعاد دال بر این موضوع بودند. این دیدگاه حتی در آثاری که افقی بودند نیز مورد توجه ام بودند. بیشتر آثار افقیام بر پایه تهاجم انسان بر انسان شکل گرفتهاند.
اعتقاد دارم در عصر معاصر ما آدمها آنقدر به یکدیگر نزدیک شدیم که هر لحظه در حال تجاوز به یکدیگرهستیم. این تعرض به هرشکلی برون ریزی میکند، میتواند ذهنی، جسمی یا روحی یا تهاجم به مرز باشد. باید گفت شرایط به سمتی میرود که جهان معاصر را درگیر و گرفتار حماقت بشر خود کرده است و این مسئله تنها مختص یک نقطه نیست.
با شروع دنیای تکنولوژی همهی انسانها با یک شک و تردید و تعرض به حریم یکدیگر مواجه شدهاند و هر روز ما همه با هم سر و کار داریم و توی سر هم می زنیم.
** اگر قرار باشد کمی جزئی تر در مورد خلق آثار در این مجموعه برای مخاطب خود صحبت کنید از کجا شروع خواهید کرد و به چه مبحثی بیشتر میپردازید؟
در تمام این سالها چه در گذشته و چه امروز با مخاطبان خود ارتباط تنگاتنگی برقرار کردم. از تاسیس خانه طراحی و موزه طراحی که تلاشی در فهماندن دیدگاه و دستاورد در طراحی معاصر بود، تا برگزاری پی درپی نمایشگاه از آثارم، در واقع باور دارم برگزاری یک نمایشگاه تربیت خود هنرمند است که با دیالوگ بین مخاطب و او شکل میگیرد.
قطعا مخاطب از هر قشر از جامعه میتواند باشد، اما بازخورد عمیقتر و حرفه ای از سوی مخاطبان حرفهایی خواهد بود. مجموعه آثاری که دارم و داشتهام خیلی مخاطب محور نیست، ولی مخاطب خود را در این سالها پیدا کرده است.
در نمایشگاه همیشه پاسخگوی سوالهای مخاطبان هستم و به دغدغه هایشان پاسخ میدهم. در اصل باید بگویم در پشت هر اثری که خلق کردهام خواهم ایستاد و در مورد آن با مخاطب گفت و گو و دیالوگ خواهم داشت.در نمایشگاه اتم دوستان و هنرمندان اهل نظر زیادی حضور داشتند، که قطعا به مراتب سوالهای جدیتری مطرح کردند و چالشها از هر نمایشگاهی که تاکنون داشتم بیشتر بوده است.
**فرهاد گاوزن چطور متوجه این شد که به طراحی و طراح بودن علاقه دارد؟
یاد دارم وقتی جوانتر بودم، مداد ارزان ترین متریال برایم بود و با سرعتی که در کار کردن داشتم، روح سرکش و عاصی ام را تسلا می داد و خیلی از همسن وسالانم با کارهای ابعادی و تجربه گرای آن روزهای من که پا را فراتر از آموزش هنرستانی گذاشته بودند ارتباط می گرفتند و شوق ادامه دادن را در من زنده می کردند.
احساسی بودم و حتی لباسهایی که به تن میکردم رنگهای سیاه داشتند، البته الان هم فرق چندانی نکرده، در دورانی از جامعه زندگی میکنیم که کلا به همین سو راه دارد و در این سمت در حال حرکت است.
همیشه و از آغاز این نگاه مثبت و منفی، یک تضاد بصری در کارهایم ایجاد کرده است. اصولا در اکثر صحبتهایم به این نکته اشاره میکنم که ایران یک کشور طراح محور است، چرا که ساختار کشور پوزیتیو، نگاتیو است.
این امر در دنیای تجسمی باعث شدهاستکه طراحی در ایران تبدیل به یک مدیای خیلی جدی گردد. از این رو میتوان گفت که طراحهای قابلی در کشور وجود دارد که همپای هنرمندان در کشورهای دیگر در حال خلق اثر و پیشرفت هستند. همیشه اعتقادم بر این استکه در حوزهی طراحی برای خلق اثر نیاز به تکنولوژی و ابزار عجیب و غریب نیست،
در واقع با مداد، ذغال و راپید میتوان عالمی دیگر ساخت و دنیای تازهایی بنا کرد. من برپایهی این تفکر که دستم خالی است اما می خواهم باشم، سعی کردم یک فضای تازه در آثارم ایجاد کنم و گویی موفق بودم در ایران نیز یک بستر تازه ای برای گسترش، این بودنها و ادامه دادنها شکل دهم.
**در جهان بینی شما خلق یک اثر تا چه اندازه میتواند عاملی برای بازگو کردن ایدهها و دیدگاهتان نسبت به افکار درونتان باشد؟
در تمامی صحبتهایی که تا الان کردم همیشه گفتم که زبانم زبان بصری است و مدیای که برای بیان آن استفاده میکنم طراحی است.
یکی از بزرگترین دستاوردهای من در این سالها این بود که طراحی را به عنوان یک رسانهی قوی در ایران جا انداختهام. طراحی در نسلهای قبل تر به این شکل که یک رسانه باشد مورد توجه قرار نگرفته بود. طراحی بود اما مهمترین بخش دستاورد ما باور و فراگیری و اشتیاق نسل جوان به این مدیا بوده و توانستیم پتانسیل آن را در جامعه آزاد سازیم تا جایی که اکنون، تبدیل به یک مدیایی تاثیرگذار شدهاستکه توانسته، بازتاب دهنده احوالات هنرمند و اجتماع او باشد.
در لایههای سیاه و خاکستری طراحی میتوان تمامیکنشها، واکنشها و تنشهای اجتماعی را دید. و از اینرو همزاد پنداری با این رسانه نیز زیاد است. از آنجاییکه یک هنرمند معاصر و در ارتباط با مردم در نسلهای متفاوت هستم، به عبارتی دیگر در بافت جامعه حضوری فعال دارم.
تلاشم بر این بوده که با استفاده از توانمندی این رسانه نوظهور، بازتاب دهنده روح دوران باشم و در این صورت استکه میتوانم بگویم چیزی بر داشته های نسل گذشته بنا کردهام.
**مخاطب وقتی با آثار شما در مجموعه اَتم مواجه میشود این حس به او القا میشود که در فضایی پر کنتراست معلق است. آیا القای این حس عمدی و از پیش تعیین شده بوده است یا امری است که به صورت خود جوش شکل گرفته است؟
پس زمینه سفید موجود در آثار حاضر و در اکثر کارهایم، خصوصا در این مجموعه حس تعلیق را تشدید میکند و استفاده از این ویژگی در پس زمینه دعوتی است که آدمی به بطن خود باز گردد.
زمانی از خود که زایش و تولد انسان در یک پردهی سفید و نورانی و عاری از هر زشتی و پلیدی شکل میگیرد تا موقعی که مرگ به سراغ او میآید و دگربار در یک پارچه سفید (در هر آیینی فرقی ندارد) رهسپار دنیای دیگر میشود و این آدم و اجتماع چه نقش ها که بر لوح سفید خود بر جای نمیگذارند و اصولا لجن کشیده این بستر سفید را با خود به گور می برند.
من همیشه برایم سوال است که مسبب این تیرگی ها کیست فرد یا اجتماع؛ سفیدی موجود در پسزمینهآثار این مجموعه یک اتفاق کاملا عمدی بودهاست.
در اجرای کارهایم تمام تلاشم بر ایناستکه از هیچ موردی به راحتی عبور نکنم و خطا کار نگذرم. در اجرای آثار علاوه بر اینکه احساس وجود دارد، سعی کردم منطق نیز نقش مهمی را ایفا کند.
شاید کار را بیشتر با منطق تمام کنم، اما اعتقادم بر این است؛ هنر تاثیرگذار بر پایهی سواد، دانش و آگاهی و احساس شکل میگیرد. تنها با دانش علمی و آکادمیک و یا تجربه بسیار دیدن، میتوان درک درست و بهتری از یک اثر هنری داشت.
**با توجه به عنوان نمایشگاه که اَتم است و صحبت هایی که تا به اینجا کردهاید، آیا منظور شما از اَتم در این مجموعه صرفا اشاره به سیاه چاله نبودهاست و ذرات تشکیل دهنده هر ماهیت بیجان و باجانی مثل انسان را شامل می شود؟
میتوان گفت ریزترین عنصری که در جهان هستی وجود دارد اتم است. کارهای حاضر در این مجموعه به همین شکل کاملا ذره ذره شکل گرفتهاند، اما در ذهن بیینده انفجار بصری ایجاد میکند و تاثیر خود را میگذارد.
در واقع اتم در اینجا به معنای ریز ترین نوع برخوردی است که در شکل دادن آثار این مجموعه میتوانستم انجام دهم. این ذره ذره کار کردن صبر بههمراهش دارد و زمان نیز نقش مهمی در آن ایفا میکند. برای مثال اگر ۸ الی ۹ ماه زمان صرف خلق یک اثر کنید به این معنا است که انرژی این مدت کاری شما در آن وجود دارد. هزاران لایهی اجرایی ریز روی همدیگر فضایی را پدید آورده است که تاثیر آن را امروز در مخاطبین نمایشگاه میتوان دید. ذرات تشکیلدهنده آثار در این مجموعه شرایطی را فراهم میکند تا مخاطب در مقابل کار بایستد.
** از نگاه فرهاد گاوزن آیا طراحی و نقاشی دو عامل مجزا از هم هستند یا این دو پیوسته و وابسته بهم حرکت میکنند؟
هردو یک مدیای مستقل از هم محسوب میشوند، از این رو هیچ ارتباطی باهم ندارند. اما اگر از منظر تبار شناسی بخواهید به آن نگاه کنید طراحی زاییده نقاشی است.
بشر اولیه نقاشی میکشید، اما از آنجایی که خیلی به آن وارد نبوده است، بسیار ساده کار میکرد و در مواردی شبیه به اصل سوژه در نمیآمد و خصلت های طراحی را به خود میگرفت، ولی باید در نظر داشت که به قصد نقاشی و شبیه سازی برای فائق آمدن بر شکار کار میکرده است.
طراحی که امروز از آن صحبت میشود هنری معاصر و زاییده قرن بیست و یکم است و مدیایی اندیشه شده و علمی و کار شده است با تاثیر گذاری جهانی. در قرن ۲۱ دنیا به سمتی پیشرفتهاست که فضاهای بسیار مهمی در خصوص طراحی بوجودآورده است. در کتابی که در این باره به چاپ رسیده است مثلا در ویتامینD و ویتامینp مخاطب متوجه خواهد شد؛ طراحی در جاهایی به کمک نقاشی رفته است. خصلتهایی که در طراحی وجود دارد و به دلیل سرعتی بودنش به نسل امروز نزدیکتر است.
بر این اعتقاد هستم که طراحی گاهی به خودش رنگ میگیرد و گاهی آنرا میزداید. طراحی و نقاشی بسیار شبیه به مدیای سینما و تلوزیون هستند. سینما و تلوزیون شبیهترین مدیاها به همدیگر هستند، اما در طول زمان کارکرد مستقل خودشان را دارند و این در ذهن مخاطب جای گرفتهاست که معنا و تولید محتوای هرکدام مجزا از دیگریاست.
**در خلق آثار شما مهمترین مرحله از ایده تا اجرا کدام است؟
به طورکلی خیلی متکی به ایده نیستم و بیشتر در مراحل خلق اثر، و در زمان های طولانی کار را پیش می برم . به قول پابلو پیکاسو این دست است که ذهن را به حرکت در میآورد. وقتی یک کار ۸ ماه زمان میبرد، آیا فقط این ایده است که میتوان آن را در این مدت به یک شکل نگهداشت و پارودکس تصویری اتفاق نیافتد؟
خیر، چرا که ایده ها و موضوع ها قائل به زمان هستند و گاهی یک هفته تا یک ماه جای خود را به ایده جدید می دهند. پس بهترین راه داشتن دانش است و من تنها با دانستن و دانش انتزاعی است که می توانم سیکل یک کار را درست هدایت کنم و گاهی تا دو سال روی یک اثر انرژی بگذارم و کار کنم بدون آنکه گپ تصویری در آن اتفاق بیفتد.
یکی از مهمترین مسائلی که باعث شد این موضوع کشف عمیق ترین لایه های سیاهی در این ۸ سال کار تداوم داشته باشد دانش انتزاعی بود که در گذشته کسب کردم و متاسفانه فقدان این دانش در دانشگاه ها و آموزشگاه ها و رسانه ها نادیده گرفته می شود.
ما امروزه با نهادهای دانشگاهی مواجه میشویم که هیچگونه علاقه ای به گسترش دانش انتزاع و فرم ندارند. درصورتی که در دنیا به این شکل پیش نمیرود، در کشورهای دیگر اگر چند کالج و گالری به هنر فیگوراتیو میپردازند، گالریها و نهادهایی هستند که به هنر انتزاع و دیگر هنرها خواهند پرداخت.
در ایران با هنرمندان فیگوراتیو خوبی طرف هستیم، اما قسمتهای دیگر هنر کمرنگ شدهاند. جامعه تجسمی حتی خود من را هم به عنوان یک نقاش فیگوراتیو میشناسد که آثاری امانیستی دارم و پیرامون انسان و دغدغههایش است، اما اگر از من بپرسند از کدام هنرمند بیشتر آموختهاید؟
مسعودعربشاهی و حسین کاظمی را نام میبرم، انقدری که از این دو هنرمند یاد گرفتم از هنرمندان فیگوراتیو یاد نگرفتهام.