تجسمیآنلاین: شروین کندری: احد قاضی متولد31 خرداد 1359 در کرمانشاه است. او کارشناس مجسمه سازی از دانشگاه هنر تهران بوده و عضو انجمن مجسمه سازان ایران است و شرکت در چهار دوره دوسالانه مجسمههای شهری تهران، ساخت و نصب چنداثر شهری در تهران، شیراز، کرج وشرکت در چندین نمایشگاه گروهی مجسمه، شرکت در دو دوره جشنواره فجر و ساخت چند مجسمه هایپررئال در موزه مشاهیر جهان را هم در کارنامه هنری خود دارد.
دانش تئوری تا چه اندازه در خلق یک اثر هنری مهم قلمداد میشود؟
میتواند اثر گذار باشد یعنی هرچه دادههای فرد بیشتر باشد تاثیرات مثبتی خواهدگذاشت، اما مسئلهایی که خیلی حائز اهمیت بوده، اطلاعات تصویری از کارهای هنریکه یک نفر دارد منجر به کپی برداری نشود. در بیشتر مواقع شاهد هستیم که یک نفر کاری را میسازد بعد معلوم میشود که پیشتر عین همان اثر ساخته شده، شاید هنرمند کپی نکرده باشد ولی در ناخودآگاهش فکرمیکند که این ایده زادهی ذهن خودش است. دانستن بیشتر می تواند الهام بخش ایدههای جدیدتر باشد.
از نگاه احد قاضی حس درونی و غریضی هنرمند بر آفرینش اثر هنری تاثیر گذار خواهد بود، آیا هدف از خلق اثر هنری زیبایست، تاثیر پذیری شما در پیدایش و ساخت یک مجسمه از کدام بخش بیشتر است؟
من اعتقاد ندارم که هدف از خلق یک اثر هنری صرفا زیبایی هست میتواند یک اعتراض، تخلیهی احساسات یا مرتفع کردن عقدههایی که تلنبار شده و رسوب بسته در پس ذهن هر انسانی باشد. زیبایی شناسی و حس درونی بر آفرینش یک اثر هنری بسیار تاثیر گذار است ولی صرفا خلق زیبایی محسوب نمیشود. گاهی اوقات خلق ایده را می توان از لابهلای هزارتوی ناخودآگاه هنرمند قلمداد کرد، ناخودآگاهی که منشا خاصی نمی توان برای آن برشمرد. شاید روابط اطلاعات روزمرگی و حتی تاثیر رسانهها در این امر نقش بازی کند، ناخودآگاهی که در خواب های هنرمند تجلی پیدا کرده و میتوان بعنوان سرمنشأ خلق ایده از آن نام برد.
حس درونی من به ایدهی اولیه باز میگردد، تمام ایدههایی که به ذهن من میرسد حاصل یک جرقهاست. این اتفاق وقتی میافتد ایده شکل میگیرد و به مرور اثر را پیش میبرم و طبعا تغییراتی هم روی آن صورت خواهدگرفت. حس درونی من در ابتدا بهواسطهی یک اتفاق در ذهن من شکل میگیرد، این پختگی نیز به مرور زمان با آزمون و خطا و تجربه انجام میشود. درواقع هنرمند وقتی یک کار را میسازد به فرم و فضایش، زیبایی که کاملا منشا احساسی دارد فکر میکند و این قضیه کاملا شخصی است و به نظر من این فرایند شکل گیری و خلق یک اثر خواهدبود.
حضور رسانهها چقدر در معرفی هنر و هنرمندان نقش دارد و مصاحبههای پیشآمده در فضای مجازی را چطور تفسیر میکنید؟
قطعا رسانه خیلی نقش مهمی ایفا میکند، چون این رسانه است که به صورت جدی هنر و هنرمندان را نشان میدهد و بزرگ خواهد کرد. مثلا در کتابهای تاریخ هنر خیلی از هنرمندان روسیه کم داریم درصورتی که واقعا هنرمندان بزرگی دارند و من فکر می کنم اگر همین هنرمندان در اروپا حضور داشتند الان درمورد آنها صحبت و مطالعه میکردیم، در موزهها کارهای آنها را با شوق میدیدیم.
هنرمندانی داریم که در گوشهی کارگاهشان مشغول هستند و شاید هم هرگز شناخته نشوند و روزی هم از این دنیا بروند، کمااینکه سالهای بعد بنا به اتفاقی آنهم به واسطهی یک رسانه معرفی شوند. هنرمندانی هم داریم که کارهایشان از محتوای خاصی برخوردار نیست و در صدر هرم قرار گرفتهاند، قطعا هنر این قشر خیلی زود هم خاموش خواهد میشود چون محتوا قسمت مهمی در خلق یک اثر هنری محسوب میشود. مثل کارهای "جاکوموتی" و "گروملی" که من خیلی به آنها علاقه دارم، وقتی به آثارشان نگاه میکنیم جدا از چهارچوبهای بصری کیفیت محتوایی بالایی دارند که نگاه مخاطب را به خود جلب میکند.
در حال حاضر مصاحبههایی که در این شرایط مجبورند به صورت لایو در اینستا گرام انجام دهند شاید پیامدی داشتهباشد ولی من آنچنان به روند آنها خوشبین نیستم. نمیتوانم استنباط کنم که چه پیامدی دارد، شاید واقعا هیج پیامی ندارد. عرصهی هنر ما دارای خیلی پیچیدگیهای خاصی هست برای مثال شما اگر یک بازیکن فوتبال خوب باشید برایاینکه به تیم ملی برسید شرایط خیلی سختی را دارید، چون مافیاهایی این بین وجود دارد، شرایط خاص و زد و بندهایی که این شرایط در هنر چند برابر دنیای فوتبالیست هست.
به عنوان یک هنرمنداز نگاه شما اثر هنری مطلوب دارای چه چهارچوبهایی هست و مهمترین بخش خلق یک اثر هنری از ایده تا اجرا کدام است؟
نظر من این است که هیچ ساختار مشخصی را نمیتوان برای یک اثر هنری خوب در نظر گرفت. هرچقدر هم بگوییم ایدهی بکر، تکنیک قوی یا دارای مفهوم خاصی باشد نمیتوانیم به صورت مطلق بگوییم که این چهارچوب هست و این اثر هنری چون در این چهارچوب قرار گرفته مطلوب و خوب است. میشه گفت هر اثری توان دل نشینی برای مخاطبی خاص را دارد یا نه برعکس آن در مخاطب حس انزجار ایجاد کند. به عنوان مثال من یک کار فیگوراتیو را میبینم چون شخصا بهآن علاقه دارم بهدلم مینشیند، دیگری فضاهای انتزاعی را میپسندد و با آن فیگورها خیلی ارتباط برقرار نمیکند. اینجا نمیتوانیم چهارچوبی تعریف کنیم و به صورت یک قاب جلوی آثار بگذاریم که اگر زیبا دیده شود اثر خوب هست و غیر از آن بود بد خطابشکنیم. بنا به سلیقه و حس هر مخاطبی میتوانیم خوب و بد آثار را بگوییم.
در ارتباط با مهمترین بخش خلق یک اثر هنری هم باز به صورت قطع نمیتوان گفت کدام مهمتر است، در درجه اول ایده از اهمیت ویژهایی برخوردار و شرط لازم به حساب میآید. در کاری میبینیم که هنرمند ایدهی خوبی دارد ولی در اجرا توانمند نیست، به طبع این از ارزش اثر کم خواهد کرد. در مواردی هم بارها مشاهده کردهایم که تکنیک و اجرا خیلی قوی هست ولی در اثر هیچ پیام خاص و مفهومی وجود ندارد که بازهم از ارزش کار کاسته میشود.
احد قاضی خودش را پیرو کدام مکتب و سبک هنری میداند؟
من هنوز ارتباط با سبک خاصی برقرار نکردم، بیشتر در حال کشف و شهود هستم به نحوی جستجو میکنم. در کل، کارهای من بیشتر به سمت فیگوراتیو هست که در خیلی بخشها به انتزاع کشیده شده، مبحثی که خیلی برای من دغدغه به حساب میآید مفهوگرایی است. دوست دارم و سعی میکنم که در آثارم مفهوم خاصی را به مخاطب انتقال دهم و روایت کنم، انگار پس هرکاری باید قصهایی باشد و هر مخاطب برداشت شخصی خودش را از آن کند. برای من فرم و فضا حائز اهمیت است، اما هنوز ارتباط خاصی با فرم خالی برقرار نکردهآم. نظر من این است که یک ایده وقتی به این دنیا میآید به صورت ناخودآگاه میتواند به چند نفر انتقال یابد و هرشخصی که زودتر این آگاهی را به مرحلهی ظهور برساند موفقتر خواهد بود.
در شرایط کنونی با اوج گرفتن ویروس کرونا در جامعه نهادهای هنری مثل گالریها، سازمان زیباسازی چقدر درکنار هنرمندان قرار گرفته و آنهارا حمایت کردند؟
یک اتفاقیست که در کل دنیا افتاده و نمیتوان انگشت قضاوت را به سمت شخصی برد که چرا این شرایط پیش آمده است. مثلا الان هنرمندان خیلی انتظار حمایت از دولت دارند و میدانیم که شرایط به قدری بد هست که متاسفانه خیلیها حتی نمیتوانند کار کنند.
به طور کلی من حمایتی که در خور هنرمندان باشد را نه تنها ندیدم و حتی جایی از شخصی هم نشنیدم که در این شرایط گالریها از هنرمندان حمایت کرده باشند. زیباسازی هم هنوز پرداختی به هنرمندان برگزیده نداشته، البته من امثال برای زیبا سازی کار نکردم ولی در جریان هستم که با دوستان هیچ تماسی نداشتند. من فکر میکنم همهچیز به زودی به روال عادی خود باز خواهد گشت.
در این روزها چه پیشنهادی برای جامعه هنر دارید؟
پیشنهاد میدهم از این فضایی که به اجبار بهوجودآمده تا ما در خلوت خودمان باشیم، نهایت استفاده را بکنیم. خیلی از کارهای نکرده را میتوان در این دوران انجام داد برای مثال من خودم یکسری ایدههایی دارم که بنا به سفارشات و کارهای روزمره به قول معروف مسائلی که در اولویت هستند، به هیچ وجه نمیتوانستم این ایدهها را اجرا کنم. الان فرصت را مناسب میبینم که حتما انجامشان بدهم، همچنین یک کتابی هم جدیدا مطالعه میکنم با عنوان "انسان در جستجوی معنا" نوشتهی "دکتر ویکتور فرانکل" و توصیه میکنم که دیگر دوستان هم مطالعه کنند.