تجسمیآنلاین: مهرنوش احمدی: مجسمه های کونز مفهومی نیستند اما به لحاظ زیبایی شناسی ما را به چالش می کشانند خصوصاً آن افرادی را که به هنرهای زیبا خو گرفته ایم. ویژگی های چون زرق و برق و کم محتوایی، مبتذل و در عین حال دارای جایگاه خاص فرهنگی، روحیه مذهبی، جسمی و کم وزن و نیز عظیم و انبوه بودن، تضاد های آشکاری هستند که در آثار او درهم آمیخته شده اند.
جف کونز (JEFF KOONS) متولد اولین روز سال ۱۹۵۵ در پنسیلوانیا است، او در سن هشت سالگی نخستین گام برای ورود به دنیای هنر را با کپی از نقاشی های اساتید قدیمی برداشت. وی این کارها را با امضای «جفری کونز» در مغازه ی عتیقه فروشی پدرش می فروخت. پس از فارق التحصیلی از دبیرستان، در موسسه ی کالج هنری مریلند واقع در «بالتیمور» ثبت نام کرد. در آن جا بود که چشم اندازی خیالی و رویایی در آثار وی نمود پیدا کرد، چشم اندازی که تا حد زیادی متاثر از قهرمانش «سالوادور دالی» بود.
در سال ۱۹۷۴، کونز، نمایشگاهی را در موزه ی هنرهای آمریکایی ویتنی در نیوریورک که توسط «جیم نات» (JIM NUT) اهل شیکاگو برگزار شد، شاهد بود. جیم نات به عنوان فردی اثر گذار در زندگی و کار کونز نقش بسزایی داشت. پس از آن نمایشگاه، کونز به شیکاگو نقل مکان کرد تا به همراه نات و دیگر معلمین ایماژیست Imagism): مکتب شعر جدید که قبل از جنگ جهانی رایج شد و پیرو تشبیهات زنده و موضوعات جدید و بکر و آزادی از قید سجع و قافیه است. خیال گرایی را می توان برگردان این مفهوم دانست .) خود به کار مشغول شود. پس از گذران یک سال تحت نظارت «پاسکه» (Paschke) به موسسه ی کالج هنری مریلند بازگشت و در آن جا با مدرک لیسانس هنرهای زیبا به سال ۱۹۷۶ فارق التحصیل شد. او ۳۰ سال بعد، دیپلم افتخاری خود را از همین موسسه در شیکاگو دریافت کرد. در سال ۱۹۷۷ و پس از فارق التحصیلی از کالج به منهتن نقل مکان کرد و در سمت فروشنده ی حق عضویت در موزه ی هنرهای مدرن شروع به کار نمود.
در شهر نیویورک با هنرمندان مطرح و بنامی چون «جولیان اشنابل» (Julian Schnable) ، «دیوید سیل» (David salle) که هر دو بزرگتر از او بودند، آشنا شد. درست در همین زمان بود که کونز شروع کرد به تولید اولین سری از مجسمه های بادی خود کرد. آثاری که بعد ها تبدیل به نشان اختصاصی او شدند. در سال ۱۹۸۰، به عنوان اولین تجربه سرمایه گذاری، دست به فروش سهام و سرمایه گذاری دو جانبه نمود. به این ترتیب زمینه های اقتصادی کاری خود را در فروش به خوبی آماده ساخت. این سرمایه ها، بدنه ی آثار بعدی او را شکل دادند.
در ادامه در همان سال مجموعه ی تازه ای از آثار را در پنجره ی جلویی موزه ای در خیابان چهارم منهتن به نمایش گذارد، این سری شامل سه عدد جارو برقی چراغانی شده بود که با ویترین هایی از پلکسی گلاس پوشانده شده بود. این مجموعه با تحسین فراوانی روبرو شد. تنها سه سال پس از این نمایش عمومی «رابرت اسمیث» (Robert Smith) وی را بعنوان یکی از عجیب ترین و منحصر بفرد ترین هنرمند در میان هنرمندان معاصر معرفی نمود.
«سری جدید» در طی دهه ۱۹۸۰ ، توجهات فراوانی را به کونز معطوف کرد و تا سال ۱۹۸۶ توانست تا حد زیادی نظر رسانه های اصلی را به خود جلب کند. یعنی زمانیکه او در میان هنرمندانی چون «پیتر هیلی» (Peter Malley) ، «اشلی بیکرتون» (Ashley Bickerton) و «میر نیسمو» (Meyer Naismo) قرار گرفت و جهشی علنی را از گالری «مونومان» (monument) به گالری «سونابن» (sonnaben) صورت داد و توانست عنوان «چهارتای داغ» (hot four) را برروی جلد مجله «نیویورک » تصویر کند. دو سال بعد، کونز از سری «Banality» که او را در قابی بین المللی قرار داد، پرده برداری نمود. این سری مجسمه هایی را به نمایش درآورد که آمیزه ای از حیوانات و اسباب بازی های تو پر شده مخملی و تصاویر مجلات بودند.
با دیده شدن در صفحات مجلات «تایم» و جلد مجله «وال استریت ژورنال» آوازه ی کونز به حدی رشد یافت که یک سال بعد توانست از یکی از جنجال برانگیزترین سری آثارش به نام «ساخته شده در بهشت» پرده بردارد که صحنههایی جنسی و نامتعارف داشت. این سری با واکنش های نکوهش آمیز و سختی از طرف منتقدین و عوام روبرو شد، به گونه ای که گویی قصد عزل او از جایگاه برترش در دنیای هنر را داشتند. که البته این خرد تهدیدی برای کونز به حساب می آمد.
با وجود همه این ها «ساخته شده در بهشت» مصداق بارزی از این مثل شد که ؛ (هر تبلیغاتی، یک تبلیغ خوب است) تمامی کانال های خبری از میسوری تا هلسینکی، آثار کونز را رشته ای ظالمانه از تصاویر معرفی کردند. با وجود نکوهش رسانه ها کونز، همچنان عنوانش را در قالب یک ستاره هنری با اقتدار حفظ نمود. از آن زمان به بعد، شهرت کونز شروع به رشد بیشتری نمود و بیش از پیش بر داشته های هنر معاصر می افزود.
آثار او در دهه های اخیر، رنگمایه هایی مرتبط با موارد جنسی، هنر پر زرق و برق و کم محتوا، مصرف گرایی و کودکی را به خود گرفت. شخصیت مبهم و وسواسی او موجبات ایجاد حسی از سردرگمی می شود. این که آیا او منتقدی طعنه زن است یا علاقمند هنر فرهنگ عامه و مصرف گرایی؟
کونز علناً اذعان داشته که می خواهد کارش تا جای ممکن با مخاطب ارتباط برقرار کند. برای مردم خیلی راحت تر است که با چیزی ارتباط بگیرند که در زندگی روزمره شان جاری است و وجود دارد. علاوه بر این ها، او مجموعه داران بزرگ را وادار کرده تا در تصورات خود مبنی بر آن چه هنر زیبا به نظر می آید، تجدیدِ نظر کنند. این یک استراتژی بازاریابی فوق العاده است. آثار او بالاترین قیمت را در میان بازار مزایدات آثار هنرمندان در قید حیات به خود اختصاص می دهد.
در حقیقت کونز، گونه ی جدیدی از نوابغ را در هنر تعریف می کند. وی در ابتدا خود را به عنوان یک پوپولیست مطرح نمود ولی بعد با ترقی اقتصادی دهه ۱۹۸۰، پیام او برای مخاطبین مشتاق نخبه گرایی دنیای هنر، طنین انداز شد. تنفر صریح او از هنر انتزاعی که تا قبل از این توسط مد از بین رفته بود. باعث شد تا کونز به منبعی روشنایی بخش بدل شود. شگفت انگیز آن که، پذیرش ذائقه ی بد او، تا حدی، فهیم ترین و نخبه گرا ترین مخاطبین را هم تحت تاثیر قرار داده است. موزه دارها و مجموعه داران، با جمع آوری آثار کونز نشان می دهند که این امکان هست که با آن ها هم سر شوخی گذاشت.
مجسمه های کونز مفهومی نیستند اما به لحاظ زیبایی شناسی ما را به چالش می کشانند خصوصاً آن افرادی را که به هنرهای زیبا خو گرفته ایم. ویژگی های چون زرق و برق و کم محتوایی، مبتذل و در عین حال دارای جایگاه خاص فرهنگی، روحیه مذهبی، جسمی و کم وزن و نیز عظیم و انبوه بودن، تضاد های آشکاری هستند که در آثار او درهم آمیخته شده اند.
جِف کونز یکی از گرانقیمتترین هنرمندان زنده و از لحاظ ارزش آثارش دارای چندین رکورد قیمت است. «لوپی» یکی از آثار خلقشده توسط جِف کونز در سال ۱۹۹۹ میلادی به مبلغ ۳ میلیون و ۴۰۰ هزار پوند در یک حراج هنری فروخته شد، که در آن زمان یک رکورد قیمت برای اثری از او بود.
اثری از جِف کونز با عنوان «قلبهای به دار آویخته شده»، در نوامبر سال ۲۰۰۷ میلادی در یک حراجی هنری به مبلغ ۲۳ و نیم میلیون دلار به فروش رفت که تا آن تاریخ، رکورد بالاترین قیمت برای اثری هنری از یک هنرمند در قید حیات بود. حراجی ساتبی در سال ۲۰۰۸ میلادی، اعلام کرد که آثار فروختهشده متعلق به جِف کونز در حراجیهای هنری آن سال، مجموعاً به ارزش ۱۷۸ میلیون و پانصد هزار دلار معامله شدهاند اما در سال ۲۰۰۹ میلادی و با اوجگیری بحران مالی در جهان، قیمت آثار جِف کونز و دامین هرست در مراکز خرید و فروش آثار هنری، دچار افت ۵۰ درصدی قیمت شدند.