تجسمی آنلاین، دانیال دادگستر: نوژ بارکر نقاش اکسپرسیونیست انتزاعی است. استفاده تخیلی او از رنگ مخاطب را به سمت یک قسمت از نقاط سوق می دهد. هر نقطه یک نشانه ایستا است که لحظه ای از طبیعت بطور گذرا ذهن او را ضبط می کند. کار او توسط فیلسوف Kierkegaard الهام گرفته شده است و این تئوری را نشان می دهد که عمل تعریف ذهن را در سکون غیرممکن می کند که توانایی تجربه جهان را بهم پیوسته نفی می کند. مدیتیشن نوژ عمل نقاشی است و نقط آن مانتراست. مانند مانترا ، روند پشت هر نقطه همان است اما نتیجه منحصر به فرد است زیرا با تغییرات ظریف در اندیشه مانند موج های آگاهی انجام می شود.
"این هنرمند بریتانیایی میگوید: نقاشی برای من مراقبه است. من به یک خلسه بی موقع می روم. اگر به زیبایی در اطراف خود حساس هستید ، من اطمینان دارم که یک جادوی طبیعی مغناطیسی در کار من پیدا خواهید کرد. نقاشی های اصلی من بسیار اندک است. تصاویر بسیار زیاد باز می شوند و با نزدیک شدن به آنها ، جزئیات بیشتری را نشان می دهند. "
وی میگوید: من طی 20 تا 30 ساعت روش بکارگیری آکریلیک را روی تخته موزه ابداع کردم و هماهنگی هایی را در قالب مفاهیم رنگی خود ایجاد کردم اولین نمایشگاه من در اکتبر سال 2008 در یک گالری لندن بود. بخش اعظم کار من تحت تأثیر هیپنوتیزم آثار عالی شوبرت و باخ است .
نوژ پارکر هنرمندی است که پرفورمنس های معروفی نیز دارد. وی از آثار خود با چیدمانهایی از انسان ها و حیوانات نیز بهره میبرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفته است.
این هنرمند مشهور بریتانیایی که تاکنون نمایشگاه های متعددی به صورت انفرادی درساچی لندن " Saatchi Art" و "The Club at Ivy" دایر کرده مفاهیم جدیدی از رنگ را به نمایش گذاشته است.
بارکر به همان روش جورجیو مورندی (1964-1890) آرایشهای مختلفی از همان مجموعه گلدان ها ، کاسه ها و گلدان ها را نقاشی کرد ، و به نحوی می توان گفت که نقاشی ها را نقاشی کرد. در این موارد او نقاط کوچکتری را در خود جای داده و آهنگهای پیچیده و پیچیده ای را ایجاد می کند. آثار به دست آمده ، که همه در آکریلیک ارائه شده اند ، می توانند سختگیرانه یا مبهم باشند. تک رنگ های تک یا روان گردها ، گردبادهای شاداب رنگ که هر نقطه در آن یک نشانه ایستا است که لحظه ای از طبیعت بطور گذرا ذهن او را ضبط می کند.
بارکر با الهام گیری از فیلسوف کریک اگارد" Kierkegaard" تئوری غیر ممکن کردن عمل تعریف ذهن در سکون را که توانایی تجربه جهان به هم پیوسته را نفی می کند به اجرا در می آرود. مدیتیشن نوژ عمل نقاشی است و نقطه آن مانتراست. مانند مانترا ، روند پشت هر نقطه یکسان است اما نتیجه منحصر به فرد است زیرا با تغییراتی ظریف در اندیشه مانند موج های آگاهی انجام می شود. مانترا در آیین هندو، بودایی، سیک، جین و مزدیسنا عبارتست از مجموعهای از کلمات و آواهایی که با آهنگ خاصی به دفعات تکرار میشود.
مانترا ریشه سانسکریت دارد و به معنی رها شدن است و از دو بخش مان و ترا تشکیل شدهاست که «مان» به معنی فکر و «ترا» به معنای آزاد شدن است. از مانترا در مدیتیشن استفاده میشود و بر روی جسم و روح تأثیر مثبت میگذارد.
جنی نولز، منتقد و نویسنده هنر در مورد این هنرمند میگوید: نوژ بارکر رابطه بین تلسکوپ و میکروسکوپ را بررسی می کند و او با کشش مغناطیسی به سمت سطح و فراتر از آن نقاشی می کند. دنیای جدیدی آشکار می شود که او شما را وادار می کند تا عمیق تر به نظر برسید ، مانند استوار بودن ، ارائه یک ماتریس توهم زای کروما. برخی از آثار محدود ، تقریباً سوناتا مانند فرم هستند ، برخی دیگر شبکیه را با سمفونی رنگ لکه دار می کنند. این یک مراقبه خواب آور است که شما را دعوت می کند به عقب برگردید و دوباره به جلو بروید تا یک بار دیگر به نظر برسید. پس از شیرجه رفتن به اعماق نقاشی ، آثار او هنگام اسکن و بزرگنمایی تغییر یافته و به رسانه های جدید منتقل می شوند. کار نوژ اکنون به عنوان یک برند شناخته شده و حتی فرسوده شده است و در درجه اول از طریق یک صحنه تئاتر اینستاگرام با الهام از خانواده و دوستانش. در دنیای تقسیم بندی بطور فزاینده ای قطبی، مهم است که بتوانیم قدم برداریم ، خاموش و تامل کنیم تا بتوانیم از دنیایی که در آن ساکن هستیم ، استفاده کنیم. از طریق هنر خود ، بارکر در آن سطح عمیق غرق می شود تا به رنگ و لعاب رنگ و بافت هایی که جهان ما را به هم متصل می کنند ، متمرکز شویم ، چیزهایی که در زندگی با هم به اشتراک می گذاریم به مراتب بیشتر از این است که ما را تقسیم می کند. »
نوژ بارکر در مورد هنر خود معتقد است: نقاشی برای من مراقبه است. وارد یک خلسه بی موقع می شوم. اگر به زیبایی در اطراف خود حساس هستید ، من اطمینان دارم که در کار من یک جادوی طبیعی مغناطیسی پیدا خواهید کرد. نقاشی های اصلی من بسیار اندک است، تصاویر بسیار زیاد باز می شوند و با نزدیک شدن به آنها ، جزئیات بیشتری را نشان می دهند. من طی 20 تا 30 ساعت روش استفاده از آکریلیک روی تخته موزه را ابداع کردم ، و هماهنگی هایی را در قالب مفاهیم رنگی خود ایجاد کردم. اولین نمایشگاه من در اکتبر 2008 در یک گالری لندن بود.بخش عمده ای از کار من تحت تأثیر هیپنوتیزم آثار عالی شوبرت و باخ است.