به گزارش تجسمی آنلاین، فصلنامه هنر در پنجمین شماره خود در سال 1362 با تیتر "پیلارام شوریده زیبایی بود" به این هنرمند پرداخت.
در این شماره فصلنامه آمده است: " مرگ روایتی است مکرر و تندری است که می آید. سخت و کوبنده و همواره ناگوار، مرگ چون تندر می آید. فصل برگریزان بود، فصل آفتاب کمرنگ، فصل دلشوره های بی دلیل، فصل انتظار خبرهای شوم ، و این بار خبر، خبر مرگ یاری دیگر از دیار هنر بود"."پیلارام مرده بود".
مرگ پایان هنرمند نیست
سی و شش سال پیش در چنین روزی فرامرز پیلارام یکی از نامداران عرصه هنر تجسمی و از مبتکران نقاشی سقاخانه ای چشم از جهان فرو بست اما به واسطه آثارش که در نوع خود سرآمد و به نوشته فصنامه هنر آن زمان "شوریده ای زیبا" بود گویی همچنان در هنر ایران جاری است.
همیشه نام برخی از هنرمندان بر تارک آسمان هنر تابنده خواهد ماند. هنرمندانی که دیر یا زود از میان ما میروند ولی هنرشان زنده و پویا مانده است. از میان این خیل اندک هنرمندان واقعی پیلارام هم خودش و هم آثارش رنگ و بویی دیگر داشت. هنرمندی که با کاربرد خط در نقاشی، به خطاطی شکل نوینی بخشید و آن را از چارچوبهای سنّتی خارج ساخت ولی به هنری که ایرانی بودنش غیرقابل انکار است هم کمک بسزایی کرد.
او با تنی چند از همفکرانش در سالهایی که هنرهای اصیل ایرانی در مقابل موج نوگرایی قرار گرفته بود قدعلم کردند و مکتبی را پایه نهادند که بعدها سقاخانهای لقب گرفت و تا اکنون نیز آبشخورگاه هنرمندان بعد از خود بوده است. آثار پیلارام تابلوهای با ساختاری محکم است که خط در آنها با تکیه بر هنرهای سنّتی حرکاتی آهنگین دارد. آهنگ خطوط در کارهای او با تکرار یک حرف به وجود می آید و حس حرکتِ بصری را به بیننده القا می کند. ادغام خطوط سیاه و ضخیم و سفید و نازک و ترکیب آنها با عنصر خط در آثار او نوعی وحدت به وجود می آورد.
و اما آثار حاضر در این نمایشگاه به بعد دیگر شخصیت هنری این بزرگمرد هنر ایران پرداخته و نشان داده است که این هنرمند آنقدر در طراحی تبحر داشته که زمینه ساز خلق آثارش در مکتب سقاخانه ای بوده است. او به قطع یقین مثالی کامل برای این جریان است که تا طراحی درست نباشد نمیتوان اثری خلق کرد که ارزش هنری داشته باشد
فرامرز پیلارام در بیست و یکم فروردین ماه سال ۱۳۱۶متولد شد.وی نقاش و خوشنویس و از پیشگامان مکتب سقاخانه به شمار می رود.
استعداد فرامرز پیلارام در نقاشی و تمایلش به ادامه آن باعث شد که پس از پایان دوران دبستان، به هنرستان هنرهای زیبای پسران راه یابد. همزمان با تحصیل، در اداره آمار عمومی مشغول به کار شد.
وی در ۱۳۴۰ از هنرستان دیپلم گرفت و سپس در دانشکده هنرهای تزیینی دانشگاه هنر تهران به تحصیل پرداخت و در ۱۳۴۷ موفق به دریافت درجه فوق لیسانس در رشته معماری داخلی و نقاشی تزیینی شد. او در سال ۱۳۴۹، برای مطالعه بیشتر دربارهٔ نقاشی، لیتوگرافی و انواع چاپ به فرانسه سفر کرد.
پیلارام همواره در پی به تصویر کشیدن نمادهای اصیل ایرانی بود. در کارهای اولیه اش مُهرهایی را که در قدیم به جای امضاء از آن استفاده میکردند، بزرگ نمایی کرد و زمینهای کتیبه گونه به وجود آورد و در آن نمادهای مذهبی، مانند عَلَم و پنجه، را با اشکال هندسی درآمیخت.
او با علاقه و توجه به هنرهای سنّتی ایرانی، نظیر کاشیکاری و در مسیر یافتن راههای نو برای ترکیب بندیهای جدید، و دریافت این مطلب که خط فارسی، به ویژه نستعلیق، در تلفیق با نقاشی ویژگی ممتازی به تابلوها میبخشد، به آموختن خطاطی در انجمن خوشنویسان پرداخت و سپس مدتی در آنجا تدریس کرد. از آن پس، خط دستمایه اصلی آثار او شد. از این رو میتوان او را از پیشگامان نقاشیخط در ایران دانست.
پیلارام با کاربرد خط در نقاشی، به خطاطی نیز شکل نوینی بخشید و آن را از چارچوبهای سنّتی خارج ساخت. این زمان (۱۳۴۰–۱۳۴۱ شمسی) مصادف بود با سالهایی که هنرهای اصیل ایرانی در مقابل موج نوگرایی غربی در همه زمینهها قرار گرفت. در سال ۱۳۴۱ پیلارام و تنی چند از هنرمندان دیگر مکتب سقاخانه را - که شیوهای اصیل و بر پایه اعتقادات و نمادهای مذهبی و ایرانی بود در نقاشی و مجسمهسازی بنیان نهادند.
او در سومین و چهارمین دو سالانه تهران (۱۳۴۳ ش، ۱۳۴۵ ش) شرکت کرد و برنده مدال شد. پس از آن کارهای او و دیگر هنرمندان مکتب سقّاخانه به دوسالانه ونیز فرستاده شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. موزه هنرهای مدرن نیویورک هم یکی از آثار او و آثار چند تن دیگر از هنرمندان این مکتب را خریداری کرد.
پیلارام در نمایشگاههای متعدد دیگری نیز شرکت کرد. از جمله دو نمایشگاه مستقل در تالار فرهنگ (۱۳۴۲ ش)، نمایشگاه هنر معاصر ایران در موناکو (۱۳۴۳ ش) و نمایشگاه هنر معاصر ایران در آمریکا (۱۳۴۷ ش) و چندین مدال و جایزه گرفت.
پیلارام در ۱۳۵۳سال با هنرمندانی چون مرتضی ممیز، مارکو گریگوریان و چند تن دیگر، «گروه آزاد» را تشکیل داد. این گروه چهار سال فعالیت داشت و چندین نمایشگاه از آثار نقاشان ایرانی در شهرهای مختلف دنیا برپا کرد.
پیلارام به تدریس نیز علاقهمند بود، از این رو از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۹ با سمت استادیار در دانشکده معماری دانشگاه علم و صنعت به تدریس طراحی پرداخت.
آثار پیلارام تابلوهای رنگ و روغن با ساختاری محکم است که خط در آنها با تکیه بر هنرهای سنّتی حرکاتی آهنگین دارد. آهنگ خطوط در کارهای او با تکرار یک حرف به وجود میآید و بزرگ نمایی و هدایت اَشکال، حس حرکتِ بصری را به بیننده القا میکند. ادغام خطوط سیاه و ضخیم و سفید و نازک و ترکیب آنها با عنصر خط در آثار او نوعی وحدت به وجود میآورد.
از دیگر ویژگیهای آثار پیلارام اندازه بزرگ تابلوهایش، غلبه شکل بر محتوا، تضادهای رنگی شدید و بهرهگیری از رنگها به صورت حجیم و ضخیم است.
از جمله آثار او میتوان به تیغهها (۱۳۴۱)، ترکیب بندی سبز (۱۳۴۶)، ریتم با کلمه علی (۱۳۵۰) و عاق والدین (۱۳۵۵) اشاره کرد. سایرفعالیتهای او ساخت مجسمههای بزرگ برنزی و پیکرههای عظیم چوبی به صورت حجمهایی تشکیل یافته از خط بود.
او معتقد بود که چون آثارش برگرفته از زندگی است، پس باید در خدمت مردم و در اختیار آنان باشد و تابلوها و آثار هنری باید از انحصار مجموعهها و نمایشگاهها خارج شود و حتی در سطح شهر در معرض دید مردم قرار گیرد تا همگان از آن بهره ببرند.
در خرداد ۱۳۷۱ و همچنین در تابستان سال 95 نمایشگاههایی از آثار نقاشیخط او در نگارخانه نور و نگارخانه فردا برپا شد.
تعدادی از آثار او در موزه سعدآباد، موزه هنرهای زیبا و موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری میشود. همچنین نمونههایی از آثار او در بخش «هنر اسلامی» موزه متروپولیتن نیویورک در معرض بازدید همگان است.
فرامرز پیلارام در شهریور ۱۳۶۲ و در سن ۴۶ سالگی به علت حمله قلبی در محمود آباد استان مازندران دار فانی را وداع گفت.
پیکر این هنرمند ارزشمند در قطعه 97 بهشت زهرا به خاک سپرده شد.